کوپه شماره ٧
Friday, October 23, 2009
سفر 2

یک بار دیگه هم همین جا نوشتم که سفر فرصت خوبی برای شناخت برای رسیدن به جواب سئوال های که داشتم و پیدا کردن سئوالهای تازه. دیدن دنیاهایی که شاید خیلی هم متفاوت از دنیای تو نباشند اما خیلی هم دور از دنیای تو نیستند.
We are Women in all over the world, we want peace every were
I m from here ur from ther, we want pece every were
این حرف مشترک ما بود.
این سفری برای من مسیری بود تا با دوستانی تازه آشنا شوم و زنانی را از نقاط مختلف دنیا ملاقات کنم شبیه خودم. در این سفر ما زنانی بودیم از سراسر دنیا برای گسترش شعار صلح. زنانی از انگلیس، ایتالیا، ترکیه، فلسطین، لهستان، سوریه، اتریش، استرالیا، ایران، لبنان، اردن، فرانسه، آلمان، ژاپن و.... همجنسانی از سراسر دنیا با زندگیهایی متفاوت اما با مشکلاتی شبیه مشکل تو. به قول مارگارت خانم انگلیسی مهربانی که در این سفر همراه ما بود هر کدام از ما با کوله باری از تجربیات و مشکلاتمان آمدیم این جا تا با کمک هم اگر بتوانیم درد دیگری را حل کنیم. این را زمانی گفت که هر کدام از ما تجربههای زندگیهایمان را گفتیم و تازه آن جا بود که فهمیدیم که در این دنیا تنها نیستیم. ما همراه شده بودیم تا به همه دنیا به زبان های خودمان کلمه صلح را بیاموزیم. PEACEسلام یا صلح. چه تفاوتی دارد مهم این بود که در راهی قدم گذاشته بودیم که به این نام خوانده میشد.
این سفر فرصتی بود برای پیدا کردن دوستان تازهای از سرزمینهای دور و نزدیک. فرصتی برای معرفی خودت و آشناییهای تازه. چقدر احساس غرور کردم، وقتی همراه با دوست لهستانی و فلسطینیام با دیدن کودکان آواره فلسطینی در صبرا و شتیلا بعض کردیم، دوست ترکیهات شال سبز تو را با نهایت عشق روی شانهاش نگهداشت و اشکهای دوست ایتالیایی و انگلیسیات را هنگام وداع از روی گونههایشان پاک کردی و قول دادی که مواظب خودت باشی. امشب که داشتم یادگاریهای دوستانم را روی بلوزم می خواندم نوشته دوست فنلاندیم بیشتر از همه به دلم نشست که نوشته بود شما خواهران ما در ایران در مسیری که برای تغییر زندگی انتخاب کردید تنها نیستید.
این سفر فرصتی بود برای شناخت بیشتر خودمان و این که چقدر توانایی داریم.
پ.ن: یک بار دیگه اومد اول آبان را می گم. این 34 هم تمام شد و به 35 رسیدم.فقط همین.
Labels: سفر
<< Home