کوپه شماره ٧

Monday, July 27, 2009

ادغام

نمايندگان محترم ملت در مجلس بعد از ساعت‌ها كار سخت در بهارستان ظاهرا به اين نتيجه رسيدند كه وزارت راه و ترابري را با وزارت ارتباطات ادغام و يك وزارت‌خانه مستقل به نام وزارت ارتباطات راه اندازي كنند.

چون فوريت اين ادغام هم تصويب شده است ظرف دو ماه آينده يعني در دولت دهم اين دو وزرات خانه با يك نام مستقل فعاليت مي‌كنند. اين اقدام در جهت كوچك سازي دولت و صرفه جويي و الگوي مصرف است.

براساس تعريف رسمي وزارت راه و ترابري با هدف تامين راه‌هاي كشور اعم از زميني ( راه و راه‌آهن ) و راه‌هاي دريائي و هوائي.

و اداره امور ترابري كشور، پيريزي سياست جامع هماهنگ براي آن و ايجاد توسعه، تجهيز، گسترش و نگاهداري تاسيسات زيربنائي آن با توجه به مقتضيات توسعه اجتماعي، اقتصادي، عمراني و دفاع ملي فعاليت مي‌كند. اين وزارت خانه در سال 1308 به موجب قانوني كه از مجلس شوراي ملي گذشت، به‌نام وزارت طرق و شوارع و از سال 1315 به نام وزارت راه نامگذاري شد.

در حالي كه وزرات ارتباطات كه كامل شده وزارت مخابرات بود كه از دوران پهلوي اولا تاسيس و در سال 1382 با گسترش خطوط ارتباطاتي و ورود به عصر ارتباطات و فن آوري و همزمان با تصویب لایحه تغییر وظایف و نام وزارت پست و تلگراف و تلفن به " وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات" تغيير نام يافت. در واقع يكي درباره راه و جاده است و ديگر درباره اينترنت و موبايل و ...

اين كه چه نكته آقايان را به اين نتيجه رسانده كه اين دو وزارت خانه كه هيچ ربطي به هم ندارند را با هم ادغام كنند مشخص نيست الا اين كه ظاهرا حضرات به نتيجه رسيدند ارتباطات يعني راه هاي كشور و براي همين اين دو سازمان به لحاظ معانيي يكديگر شبيه‌ترند پس بايد ادغام شوند. كسي هم نيست بگه مجيد جان ميان من تا ماه گردون تفاوت از آسمان تا زمين است. اين تصميم در حالي صورت گرفته كه همچنان راه هاي كشور هر روز كشته مي گيرد و در يك هفته گذشته دو سانحه هوايي روي داده است را بايد بگذاريم كنار خبر تاييد نشده از ريل خارج شدن قطار اون وقت تصور كنين كه با اضافه شدن فن آوري و ارتباطات اون هم با اين خط تلفن همراه و ثابت و اس ام اس و نامه هايي كه هيچ وقت به مقصد نمي رسد و اينترنت كه سرعتي معادل يك لاكپشت 180 ساله بزرگ را دارد اين وزارت خانه مادر مرده چه بايد بكند؟؟؟

واقعا كه همه چيمون به همه چيمون مي آد فكر كنيد بعد از اين ادغام اساتيد مي رن سر بقيه ادغام ها و احتمالا وزارت صنايع را هم به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ادغام كنند كه روزي اسم اين وزارت خانه صنايع مستظرفه بوده و بعد وزارت تعاون را در راستاي تعاوني سازي جهاني با وزارت امور خارجه و وزارت خانه هاي آموزش و پرورش و علوم و كشاورزي را با وزارت كار و تامين اجتماعي .... ( بقيه رو شما حدس بزنيد) چه شود. در آينده نزديك يك داستان خوب علمي به سبك عبيد زاكاني و ژول ورن ازش در مي آد.

پ.ن: اين روزها در اطراف ما موضوعات زيادي است كه مي‌شود از آن‌ها نوشت. داشتم به دعوتي كه يكي از دوستان اينترنتي كرده درباره نوشتن از نوشتن در روزنامه ها فكر مي‌كرد و به دوستي و دوستاني كه در زندان دارم. داشتم به دوستي فكر مي‌كردم كه بيشتر از يك هفته است كه خانواده اش صدايش را نشنيده اند و دختركش شب ها بدون لالايي او به خواب مي‌رود. به حوادثي كه در اطرافمان روي داده است؛ به مرگ هموطنانم فكر مي‌كردم كه در هياهوي مرگ يك زن عرب در آلمان دارد گم مي‌شود؛ به نوشتن از آمدن‌ها و رفتن‌ها و دعواي درون خانوادگي كه ظاهرا دامان براداران يك دل و تني را هم گرفت و پاي پدر خانواده را به ميان كشيد و بعد به اخراج فرزندان منجر شد و بنويسم. از راز گشايي يك نامه استعفا.. مي‌بينيد كه حرف كه كم نيست اما ديدن اين خبر باعث شد تا حرف‌ها را بگذارم براي فرداهايي كه خواهد بود.

Labels:

posted by farzane Ebrahimzade at 4:11 PM

|

<< Home