کوپه شماره ٧

Thursday, June 04, 2009

لبخند پیروزی

سه پیش بود حدودا همین موقع ها. زمان این جریانی رو که می خوام تعریف کنم را می گم. اگر اشتباه نکنم سال 85 زمانی که جریان الواح دانشگاه شیکاگو و پس ندادنشون به ایران شروع شد و بسیاری از شخصیت های حقیقی و بعد هم حقوقی ها در موردش اظهار نظر کردند. در همان گیر و دار عباس سلیمی نمین که تازه داشت وارد مسائل تاریخی معاصر شده بود و داشت خودشو به عنوان یک کارشناس تاریخی جا می زد از رسالت و کیهان خارج شده بود یه اظهار نظر تاریخ باستان کرد. توی پرانتز این مال زمانی بود که هنوز توی صدا و سیما قانون نانوشته ای نبود که هر فیلم و برنامه تاریخی باید با تایید و مشاوره ایشان ساخته بشه. سلیمی نمین در گفتگویی با یکی از روزنامه ها که اگر اشتباه نکنم همین سرمایه‌ ادعا کرد که آریایی ها روس بودند و تخت جمشید را عیلامی ها ساختند و اسرائیلی ها و آمریکایی ها برای این که تاریخ ایران را از بین ببرند تخت جمشید را از بین ببرند و تاریخ عیلامی ها را نابود کنند این الواح را گرفتند و بعد هم یه ادعای تازه که در این تخت جمشید ده ها بنای عیلامی بوده که امسال اشمیت و کسانی که بعد از او آمدند نابود کردند. استنادش هم به عکس هایی بود که توی یک کتاب مرجع درباره تخت جمشید آمده بود. خوب این حرف ها آن قدر بی پایه و اساس بود که خیلی از پژوهشگران تاریخ به جای اظهار نظر درباره الواح مجبور به جوابگویی به ایشون شدند. از جمله کسانی که خود ما توی خبرگزاری میراث صحبت کردیم دکتر پرویز رجبی بود که پاسخ علمی خوبی به این ادعا کرد. پاسخی که به مذاق آقای سلیمی نمین خوش نیامد و با تماسی که با خبرگزاری داشت دکتر رحبی را به مناظره خواند. جریان این که این مناظره چه جوری شکل گرفت و این ها رو فکر می کنم یه بار گفتم و اصلا این جا دلیلی برای طرحش نباشه. موضوعی که می خوام تعریف کنم این بود که سلیمی نمین در این مناظره تلاش کرد با ارائه مثلا اسنادی ثابت کنه که بله بخش های عیلامی تخت جمشید را خراب کردند و چه و چه و چه. عکس های قدیمی ترانشه های باستان شناسان را نشان می داد و می گفت این ها الان نیست. اشمیت و همراهانش نابود کردند. هر چه هم دکتر رجبی و البته دکتر ارفعی که یک باستان شناس و عیلام شناس است و به عنوان مهمان آمده بود و احمد محیط طباطبایی که به عنوان گرداندنده و مجری این مناظره می گفتند این ها ترانشه است قبول نمی کرد. در نهایت یک باستان شناس دیگر که آن موقع رئیس بنیاد پارسه پاسارگاد بود یعنی آقای طالبیان با تلفن وارد جریان بحث شد و تقریبا سلیمی نمین را آچمز کرد. در بین حرف هاش سلیمی نمین درباره تخریب بعضی ها جاها پرسید. دکتر طالبیان هم که نمی دانست اصل ماجرا چیه گفت بله گاهی بعضی سازه ها باید خراب شوند تا اصل سازه بماند. این یک اصل کلی است. مثل پایی که قانقاریا گرفته باشد. من در آن لحظه به دلیل این که به همراه آقای محیط سر میز مناظره بودم یک دفعه دیدم که خنده ای عجیبی روی صورت سلیمی نمین نشست. روی صندلیش جابه جا شد و نفس راحتی کشید. این حرکت از چشم دکتر رجبی هم پنهان نماند. بعد از این که سلیمی نمین فاتحانه انگار نهاوند را فتح کرده گفت دیدید من گفتم که بعضی سازه ها خراب شده. دکتر رجبی آهی کشید و با همان لحن آرام خودش گفت: آقای سلیمی نمین شما جای فرزند من هستید. اما راستش یک کاری کردید که دلم به درد آمد. زمانی که آقای طالبیان داشت درباره خراب شدن سازه می گفت شما لبخندی از سر رضایت زدید. انگار فکر کردید که فکر کردید بازی را از همه ما بردید. بی آن که توضیح آقای طالبیان را تا ته گوش دهید. ایشان یک اصل باستان شناسی را برای شما گفتند و شما آن را به نفع خودتان گرفتید. من خیلی متاسفم.
خیلی یادم نیست که جواب سلیمی نمین چی بود. اما مناظره را باخته بود. بد هم باخته بود. هرچند که قبول نکرد که بازنده آن هست. این را تعریف کردم که بگویم امشب در مناظره بین میر حسین موسوی و احمدی نژاد من آن خنده را بارها در صورت احمدی نژاد دیدم. بخصوص زمانی که خواست پرونده یک خانم یعنی خانم رهنورد را جلوی چشمان همسرش بگیرد. فکر می کنم فکر کرد با عصبانی کردن میر حسین می تواند او را از میدان بدر کند. اما میر حسین موسوی رفتاری را کرد مشابهه رفتار دکتر رجبی. البته او به لبخند پیش از پیروزی رئیس دولت نهم اشاره نکرد اما گفت شما ظاهرا هیچ نقطه منفی در زندگی من پیدا نکردید. همسر من که پرونده اش را شما این جا آوردید یکی از زنان روشنفکر ایرانی است. میر حسین حتی ترجیح داد نگوید زمانی که خانم رهنورد همزمان دو مدرک را گرفته بودند تحصیل همزمان در دو دانشگاه آزاد و سراسری اشکالی نداشت و چند سالی است که این قانون برداشته شده است. چون می دانست که خود احمدی نژاد استاد دانشگاه بوده و خوب به این نکته اشراف دارد. همین جا بود که همه معادلات و برنامه ریزی های احمدی نژاد به هم ریخت و شروع به صحبت و پاسخ گویی شد که با لحن قاطع میر حسین سکوت کرد.
احمدی نژاد در این مناظره نا خواسته شایدم خواسته نه تنها شانزده سال حکومت رفسنجانی و خاتمی را زیر سئوال برد که دوره ریاست جمهوری مقام معظم رهبری و رهبری امام خمینی را به تیغ انتقاد کشاند.
فکر می کنم احمدی نژاد یک بار دیگر تاریخ 30 ساله انقلاب رو بازخوانی کند. او نکاتی رو مطرح کرد که هیچ ربطی به این دوره نداشت. یادش رفت که زمانی که موسوی رئیس دولت بود( تصحیح شده است ) بود ایران در وضعیت بدی قرار داشت. برخلاف دوره ایشان همه دنیا مسلح شده بود تا انقلاب اسلامی را از میان بردارند. موسوی رئیس دولت زمان دوره جنگ تحمیلی بوده است. جنگی که زمان او شروع نشده بود اما او مجبور بود این جنگ را ادامه بدهد. آقای احمدی نژاد اگر آن زمان مسئولیت نداشتید به یاد دارید که نفت 7 دلار بود نه مثل حالا 150 دلار. حتما می دانید زمانی که جنگ هست همه پول ها خرج جنگ می شود اما الان چه؟؟ آیا نه این که در این چهار سال جیب بسیاری پر نشد؟ چرا کسی از او نمی پرسد که جواب میر حسین را درباره سازمان برنامه بودجه و اظهارات مشایی جواب نداد و درباره کردان گفت این مدرک ها برای من ارزشی ندارد.

Labels:

posted by farzane Ebrahimzade at 4:40 AM

|

<< Home