کوپه شماره ٧

Monday, May 11, 2009

تمشک طلایی

فکر می‌کنم نویسنده‌های همشهری جوان یک بخش تمشک طلایی هم باید برای خودشان درست کنند و سوتی‌های خودشونو هم بنویسند. شماره این هفته‌ی این مجله – که توی مدتی که منتشر شده خیلی سعی کرده چلچراغ کمی اصولگرا باشه- یعنی ( شماره 210) همزمان با برگزاری نمایشگاه کتاب گزارشی از پرفروش‌ترین کتاب‌های چند سال اخیر تهیه کردند که مستند به آماری است که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر کرده است. کاری ندارم که بدون این که خیلی دقت داشته باشی هم متوجه می‌شه که کتابی که سر لیست قرار گرفته یعنی کشتی پهلو گرفته نوشته سید مهدی شجاعی با 27 چاپ اونهم در شرایطی که در یک دوره وزارت آموزش و پروش این کتاب را به طور رایگان در اختیار مدارس قرار می‌داد و یک دوره‌ای هم موضوع مسابقه بود قاعدتا در رقابت با کتابی مثل بامداد خمار که به چاپ 42 رسیده نمی‌تونه پرفروش‌ترین کتاب باشه. چیزی که برای من توی این گزارش جالبه این که بخش اصلیش معرفی 16 تایی از کتابهایی را منتشر کرده بود که بینشون می‌شد کتاب‌های مشهوری چون چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم، کلیدر و سووشون را می‌شد دید. تا این جا تمشک بلورین و طلایی نداره این جایزه برای نحوه معرفی کتاب‌هاست که همانطور که گفتم مشهورترین کتاب‌های ادبیات ایران بودند. اما ظاهرا نویسندگان این مقاله بعضی از کتاب‌ها را نخوانده بودند. چرا که در معرفی کتاب سووشون نوشته‌اند: شرح ماجرای زنی است که شوهرش توسط عوامل رژیم پهلوی کشته شده است و به چشم او شبیه داستان سیاووش است. کسانی که سووشون را خوانده‌اند می‌دانند که داستان این کتاب درست در زمان جنگ جهانی دوم در شیراز رخ می‌دهد. بحث تاریخی ندارم اما در داستان آمده یوسف همسر زری شخصیت اول رمان به حضور بیگانگان در کشور معترض است و مرگش نیز در اثر همین مخالفت‌ها و بسیار مشکوک بود. حتی عامل قتل مشخص نمی‌شود و رد پایی از فرمانده‌های انگلیسی در آن می‌بینید. در ضمن کلیدر شرح قیام گل‌محمد کلمیشی یکی از قهرمانان دشت کلیدر است نه روستای کلیدر. چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم شرح روزمرگی‌های زنی است که متوجه می‌شود همه زندگیش را برای خانواده‌اش گذاشته و خودش را نادیده گرفته. بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم نامه‌های مردی به زنی است که دوستش دارد. ثریا در اغما هم از نامش پیداست ثریا خواهرزاده جلال آریان در فرانسه دچار سانحه شده و به اغما می‌رود... معلومه هیچکدام از نویسنده های این گزارش این کتاب‌ها را نخواندند. اما در مورد بخش کتاب‌های عامه پسندی مثل کارهای فهیمه رحیمی و مودب‌پور ظاهرا اطلاعاتشان خوب بوده است. در ضمن درباره کتاب دا هم که این روزها همه درباره‌اش حرف می زنند درباره دلیل فروشش را گفتند نوشتن موضوعاتی که کسی تا به حال حوصله نوشتنش را نداشته. دلیلش این بوده که کسی اجازه چاپ این حرف‌ها را نداشته مگر خودی‌ها.... به نظرم باید به این مطلب از نظر اطلاعات غلطی که می‌ده باید جایزه داد. چون ظاهرا نه نویسنده‌ها و نه دبیری که این نوشته را رد کرده این کتاب‌ها را نخوانده. راستش این رو نوشتم نه برای این که بگم خیلی می‌دونم برای این که همیشه فکر می‌کردم اگر روزنامه نگار کسی است که اطلاعات عمومیش نسبت به اون چیزی که می نویسه زیاد باشه و به اصطلاح کور و گنگ نره سراغ یک مطلب.

Labels:

posted by farzane Ebrahimzade at 11:32 PM

|

<< Home