کوپه شماره ٧

Tuesday, February 10, 2009

از تردید تا مردا این ور زن‌ها اون ور اخراجی‌ها

برداشت اول
تردید را دوست داشتم. هرچند که خیلی طولانی بود و می‌شد فیلم‌نامه کوتاه‌تری داشته باشه، اما به خاطر انتظار 18 ساله می‌شد طولانی بودنش را ندید. تردید را دوست داشتم هر چند توی چهره خیلی‌ها که اومده بودند فیلمی در حد پرده‌آخر ببینند ناامیدی رو دیدم. از اون فیلم‌هایی بود که بعد از دیدن تیتراژ پایانیش می‌تونستی حس کنی حالت خوبه(مثل پایان بندی درباره الی با تمام تلخی‌هاش و وقتی همه خوابیم بدون شنیدن همه حرف‌های ضد و نقیضی که درباره‌اش زده شد.) تردید را دوست داشتم به خاطر کادرهای خوب و چینش داستانش، به خاطر بازی خوب ترانه علیدوستی که هنوز برای من یادآور الی دوست داشتنی با اون سرنوشت عجیبش بود(آخه فاصله دیدن این دو تا فیلم تنها چند ساعت بود)، بهرام رادان هم که توی هر بازی تازه با یک کارگردان صاحب سبک به یک بلوغ تازه تو بازیگری می‌رسه. حامد کمیلی هم خوب بود. توی تک تک لحظاتی که بازی می‌کرد با خودم فکر می‌کردم که اگر تردید پارسال ساخته می‌شد محمد رضا فروتن می‌تونست این طور این نقش را با همه پیچیدگی‌ها مثل کمیلی تئاتر بازی کرده در بیاره یا نه؟ قطعا گارویی که فروتن بازی می‌کرد جنسش با این گارو خیلی فرق می‌کرد....
تردید را دوست داشتم چون کارگردانش واروژ کریم مسیحی است
برداشت دوم
نمی‌دونم آقای افخمی چرا این قدر علاقه‌مند به این موسیقی عجیب و غریبه که توی تیتراژ 125 هم شنیده شد. با این همه فیلم 11 دقیقه و سی ثانیه مستند بازسازی شده خوبی بود برای فهمیدن اوضاع تلویزیون توی سال 59. فقط حیف که روی پرده نقره‌ای رفت و لذت دیدن این فیلم را توی قاب تلویزیون گرفت.
برداشت سوم
ساعت 9 شبه و سالن سینما فلسطین پر از جمعیته. این جمعیت می‌تونه هر دو سالن 1 و 2 و حتی سالن 3 رو پر کنه. اشتباه نشه دیشب درباره الی برای اولین بار نمایش داده شده و امشب از همون اول هم قرار بوده اخراجی‌های 2 به نمایش دربیاد. خوب معلومه آقای ده نمکی و کاسه ساز این استقبال را را حتی از اهالی مطبوعات می‌بینن به اخراجی‌های 7 و 8 هم فکر می‌کنن. فیلم شروع می‌شه وبه اصطلاح تیتراژ فیلم بالا می‌آد اسامی بازیگران تفکیک شده است. خوب فیلمی که این همه بازیگر سرشناس توش بازی می‌کنه که بعضی از روزنامه‌ها روی جلدشون را کامل با کادرهای یک ستونی عمودی به بازیگراش دادند؛ روش بهتر از این برای معرفی بازیگراش نداره. اسامی بازیگران جبهه تموم می‌شه به جز کامبیز دیرباز و علی اوسیوند بقیه همون بازیگران جبهه‌ای اخراجی‌های یک هستند. بعد نوبت بازیگران هواپیما می‌رسه اسامی یکی یکی می‌آید اما اثری از نام زنان فیلم نیست. یعنی شهره لرستانی، مینا جعفرزاده، نیوشا ضیغمی، شیلا خداداد و مهراوه شریفی‌نیا توی هواپیما نیستند. بعدش بازیگران اردوگاه می‌آد و اسامی زنان فیلم که عکسشون همه جا چاپ شده نیست. به بغل دستیم می‌گم یعنی مثل اخراجی‌های 1 تایم فیلم زیاد شده و آقای ده نمکی صحنه‌های زن‌های فیلم را حذف کرده؟ آخه تو جمع سیاهی لشگرای فیلم‌هم اسم زن نیست. احتمالا این یک اخراجی‌های جدید است و اون یکی نیست. اما یک دفعه بعد از اسامی بازیگران اردوگاه یک دفعه یک نوشته می‌آید با حضور شیلا خداداد، شهره لرستانی..... این فقره نوظهوره تو اعلام اسامی فیلم هم مردا این ور زن‌ها اون ور دربیارند. خوب البته یعنی چی اسم زن کنار اسم مرد بیاد.
فیلم شروع می‌شه با صحنه‌های پر از آتش و دود، پر از قتل و کشتار سربازای ایرانی. سربازای عراقی که تیر خلاص می‌زنن. بعد حرف‌های سید و حاجی و اخراجی‌ها. صحنه کات می خوره به داخل هواپیما ایرباسی که قراره بره مشهد. این رو سر مهماندار هم می‌گه اما اون عکس بزرگ حرم امام رضا بیشتر یادمان می‌اندازه که این هواپیما حتما می‌ره مشهد. سرمهماندار دعایی رو می‌خونه که تازه چند ساله توی هواپیما خونده می‌شه. اونم کجا همه مسافران می‌بیننش. از توی کابین حرف نمی‌زنه. در کابین خلبان هم که عین... بازه چون هرکسی می‌تونه سرش را بندازه بره توی کابین.
ظاهرا فیلم با یک طرح ساخته شده چون به نظر می‌آید تمام حرف‌های بازیگران و رفتارشون بداهه است. برای همین هم می‌شه به حرکات امین حیایی یا بعضی‌از تکه‌های ارژنگ امیرفضلی و شهره لرستانی خندید. فیلم پر از شعارهای تکراریه. نمی‌دونستم بیشتر لات‌های تهران توی جنگ شرکت کردند. هرچند که همه اسیر شدند و حالا بعد از دفاع از وطن دارن وطن فروشی می کنن. دو تا جوون هواپیمای ایرباس را با یک کلت کمری می‌دزدند و می‌برن بغداد و هیچ کس هیچ حرکتی نمی‌کنه. فقط نصیحتشون می‌کنن. هرچند که صحنه‌های خنده دار واقعی این فیلم کم نبود مثل خبرنگار زنی که دائم در اردوگاه هست و می‌خواد حرف‌های ضد رژیم بشنوه. یا اون خبرنگار دیگه که قرار بوده سیاه پوست باشه. به نظر قرار بوده نشون داده بشه که خبرنگارهای همه دنیا هستن. فقط مشکل این بنده خدا در این بود که با فون برنزه به شکل خنده‌داری قرار بود سیاه بشه. در ضمن ضیغه بازی جواد رضویان را نفهمیدم که اگر نبود چه اتفاق مهم توی این فیلم می‌افتاد؟ به همین بی‌مزگی بازی رامین پرچمی در نقش یک سرباز مسیحی است که هیچ بو و خاصیتی نداشت. مثل اون سرود ای ایران آخر فیلم که قرار بود وحدت ملی را نشون بده. وحدتی که نمادش یک سیلی است. درضمن برای کسانی که از شهادت مجید سوزوکی ناراحت هستن باید اطلاع بدم که یک مجید سوزوکی جدید و خوش‌تیپ‌تر تو فیلم بازی می‌کنه حسام نواب صفوی. قطعا آقای ده نمکی توقع نداشتن که با این شاهکاری که ساختن تو بخش مسابقه و برای سیمرغ شرکت کنن. چون حیف حتی یک پر سیمرغ. امیدواریم این دفعه خدای نکرده قرار شد جایزه‌ای بگیرند باز گلویشان راپاره کنن و اختتامیه را بهم بزنن.
برداشت چهارم
بی‌پولی، بی‌پولی، بی‌پولی.... حمید نعمت‌الله فیلم‌ساز خوبی است کاش بیشتر فیلم بسازد. بی‌پولی فیلم خوبی است آن قدر که باید ببیند. چقدر حیف است این فیلم روز یکی مانده آخر به نمایش در آمد. حیف که داوران فقط توی یک رشته کاندیدش کردند. به نظرم حداقل توی چند رشته مستحق دریافت سیمرغ بشه. اما با این همه هیچ چیز از خوبی فیلم و داستان و پرداخت خوبش کم نمی‌کنه. این هم از اون فیلم‌هایی بود که لحظه خوب زیاد داشت که خنده رو به لب می‌آورد. بخصوص که خودتم گاه‌گاهی توی این موقعیت‌ها قرار گرفته باشی. لیلا حاتمی بی‌پولی را در هیچ فیلم دیگه‌ای ندیده بودم. معلومه که لیلا حاتمی نقش کمدی را خیلی خوب می‌تونه بازی کنه. چرا تا به حال کسی این کشف را نکرده بود؟ بخصوص اون صحنه‌ای که قراره برن عروسی رفته آرایشگاه. شاهکار بود. بهرام رادان هم یک بار گفتم همون حرف‌هایی که درباره تردید گفتم به اضافه این که اون هم استعداد بازی نقش کمدی را دارد. حبیب رضایی هم خیلی خوب بود. این چند وقت چقدر بازی متفاوت ازش دیدیم. توی بی‌پولی هم دوگانگی نقشش را خیلی خوب در آورده بود....
پ.ن: یک مطلب درمورد انقلاب نوشتم می‌خواستم روی کوپه بگذارم اما راستش این فیلم‌هایی که امروز و دیروز دیدم باعث شد تا به این فکر بیافتم که اون داستان را بذارم برای فردا و شاید هم یه فردای دیگه. وقت زیاده از این سی سال بنویسم. حتما که نباید توی این ده روز نوشت‍! فردا سکانس آخر جشنواره فیلم فجر رقم می‌خوره فکر کنم فردا شب اگر تا بوق سگ کشش ندن و خستگی بذاره باز حرف سینمایی داشته باشم. درباره برخوردهایی که توی این چند روز پیش اومد و امر به معروف و نهی از منکر به شیوه خوب‌ها و بدها.
پس.پ.ن: باز زیبا شیرازی می‌خونه با تو درخت پر برم....امروز هم یک خط تازه روی دیوار اتاقم کشیدم. داره پر می‌شه از خط کاری نمی‌کنی؟

Labels:

posted by farzane Ebrahimzade at 1:05 AM

|

<< Home