کوپه شماره ٧

Sunday, November 23, 2008

خالی از خودم هستم


تو می دونی که این روزهایی که می گذرد چقدر هوایی تو ام و برای همین احوالم را می پرسی و بعد از خودم می گویی. خوب می دونی که باور نمی کنم همه حرف هایی که می زنی را باور داشته باشی. من مدت ها بود که سئوالات بی جوابی داشتم که همه را گم کرده بودم . تو پرسش های من را پیدا کردی و به شیوه خودت پاسخ دادی. تو نمی دونی که من این روزها خالی ام خالی از خودم و خالی همه و تو باز من راپر می کنی از ستاره و از همه چیزهایی که باید پر کنی و نمی دانی من چقدر به این پر شدن احتیاج دارم. صفحه نوشتن را باز می کنم و می رم سراغ فونت های کامپیوتر و با خطی همنام تو درد و دلم را می گم که ببنی آره من بیشتر از جمله ها خودت را می خوام. بیا و بذار گم بشم توی همه حرف های خوبی که قراره بهم بگی و رهام کنی از خودم و از همه دلم رهایی می خواد، رهایی که با تو و در تو باشد را دوست دارم. بیا و در این روزهایی که قراره خاطره هایم را Shift + del بگیرم را همراهم باش و بذار دوباره با تو رها بشم.

posted by farzane Ebrahimzade at 12:41 AM

|

<< Home