کوپه شماره ٧

Monday, September 15, 2008

پاک کردن صورت مسئله


در نهايت سادگي« مجلس به يک فوريت انحلال سازمان ميراث فرهنگي راي داد» و خط بطلان کشید به یک دوره طولانی کارشناسی که از حدود سال 80 تا 83 انجام شد. به اين ترتيب و در صورتي كه اين طرح در مجلس راي بياورد سازمان پر طمطراق ميراث فرهنگي، گردشگري و صنايع دستي با چهار پنج سال عقبگرد منحل مي‌شه و دو بخش اولش تبديل به بخشي از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي مي‌شود و بخش سومش هم كه صنايع دستي بيچاره است مي ره زير نظر وزارت صنايع. اين هم روشيه كه مجلس هشتم كه قرار بود همسو با دولت مهروز نهم باشه براي حذف اسفندیار روئين تن احمدی نژاد و شايد هم براي زدن تير به تخم چشمش پيش گرفتند. اما ظاهرا مجلسي ها فراموش كردند كه به جاي پاك كردن صورت مسئله بهتر راه آسونتري را براي حلش پيدا كنند.
اگر چه مدتيه كه ميراث فرهنگي حوزه‌ام نيست و سعي مي كنم خيلي خبرهاشو پيگيري نكنم اما اين خبر خبري نيست كه بشه راحت ازش گذشت. اين خبر رو كه خوندم دلم گرفت. ياد اون روزهاي اولي افتادم كه تازه خبرنگار شده بودم و توي حوزه ميراث فرهنگي مي نوشتم، ياد اون دوره اي كه گزارش‌هايي درباره وضعيت بد دارلفنون و راهنمايي توي موزه‌هاي بزرگ شهر نوشتم، ياد روزهاي سعد آباد و نياورون ميراث خبر. ياد اون روزهايي كه بالاخره با تلاش سيد محمد بهشتي و همراهانش اون ساختمان منحصر به فردي را كه حسين امانت براي اداره صنايع ظريفه ساخته بود را از معاونت ميراث فرهنگي تبديل كردند به سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري كشور كه رئيسش معاون رئيس جمهور مي‌شد. چه روزهايي بود اون روزهايي كه مجلس اصلاح‌طلب ششم حكم بر ادغام سازمان ميراث فرهنگي و سازمان ايرانگردي و جهانگردي به عنوان سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري داد. اين اتفاق بايد خيلي زودتر از اين ها براي ميراث فرهنگي مي افتاد و بالاتر از اين بايد يكي از وزارت‌خانه‌ها مي شد چون با توجه به قدمت بيش از 10 هزار سال و اين قدمت بالقوه‌اي كه داشت حق ميراث فرهنگي بود كه در كنار صنايع و رفاه و ساير وزارت‌خانه ها سهمي در دولت داشته باشد. وزارت ميراث فرهنگي و توريسم موضوع عجيب و غير قابل دسترسي هم نبود در بسياري از كشورها كه تاريخ و فرهنگشان غناي ايران را ندارد و جاذبه هاي گردشگريشان كمتر است دو وزارت‌خانه مستقل ميراث فرهنگي و گردشگري يا توريسم دارند. اما خوب همين كه سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري با هم ادغام مي شد و از زير اداره وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي خارج مي شد هم يه نقطه اميد بود. ديگه سازمان قرار نبود منتظر بماند كه آب باريكه‌اي را كه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بعد از كلي جرح و تعديل از بودجه ناچيز خودش مي داد به دستش برسه. طرح‌هاي ملي كه از صد سال پيش مانده بود به پايان مي رسيد و ميراث فرهنگي مي توانست به فضاهاي بيشتري فكر كند و اميدوار باشد كه موضوعي مثل جيرفت اتفاق نيافتد. قدرت چانه زني بر سر فرهنگ و گذشته بيشتر مي شد. اميدهايي كه در زمان مرعشي هر چند با تاكيد او بر توسعه گردشگري همراه بود اما به دليل قرار گرفتن سيد محمد بهشتي در سمت مهمترين معاون سازمان روز به روز پررنگ مي شد. اما دولت مستعجل مرعشي با به قدرت رسيدن دولت نهم به پايان رسيد و رئيس دولت در اولين اقدام دو نفر از نزديكترين يارانش را بر راس دو سازمان زير نظر خود گذاشت. يكي علي آبادي بود كه سكان وزرش را به دست گرفت و يار گرمابه و گلستانش یعنی اسفندیار رحیم مشاعی را در سمت رسمی ریاست سازمان میراث فرهنگی و گردشگری گذاشت. این انتخاب اگرچه با نفوذی که مشاعی بر رئیس دولت داشت در نخستین روزها دل بسیاری از دلسوزان میراث فرهنگی را گرم کرد اما تنها یک ماه بعد از انتساب جناب مشاعی به ریاست سازمان و همزمان با سفرش به انگلستان مشخص شد که ظاهرا این سمت یه بخشی از ماموریتی که به عهده رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری است. ماموریتی که در سه سال پیش روز به روز جدی تر از دیروز می شد. از طرف دیگه قلع و قمعی بود که مشاعی از زمان حضورش در سازمان انجام داد و از سید محمد بهشتی تا بیشتر کارشناس ها را از کار بیکار کرد و به جایشان کسانی را گذاشت که هیچ آشنایی با حوزه تحت مدیریتشان نذاشتند. از آن قائم مقامش که سه سال است در خواندن تاریخ جنگ جهانی مانده و تعریفش از تاریخ و میراث فرهنگی است که اسکلت هایی که زیر خاک پیدا می شود تنها حامل یک پیام است که به ما نشان دهد که خلقت خداوند چقدر عظیم است. ملک زاده که در سه سال گذشته هیچ تاجی بر سر گردشگری نزد و هنوز فکر می کنه تخت جمشید را رو به قبله ساختند تا شاهکار بزرگش که عزل محمد رضا کارگر مدیر موزه ملی بود و جایگزینی محمد رضا مهراندیش رئیس اسبق روابط عمومی سازمان که تنها چهار با پاشو توی موزه گذاشته بود که یکی از اون ها گردش های دوره مدرسه اش بود؟! بگذریم از طرح هایی که در این چند سال در حوزه میراث مسکوت ماند و از آن صنایع دستی مادر مرده. که بقول یه دوستی که یک بار گفت تا زمانی که اسفندیار رئیس سازمان میراث فرهنگی است باید فاتحه نقش رستم را خواند.
موضوع جالب دیگری که در این چند ساله درباره مشاعی مطرح بود سکوت رئیس دولت در مورد گندهایی بود که هر از چند گاهی به مشاعی این طرف و آن طرف می زد. از آن شرکت در مجلس رقص در ترکیه تا انتشار مصاحبه اش در مورد حجاب و بعد جریان مهمانی آنچنانی توی کیش تا این آخری که گفته بود ما با اسرائیل مشکلی نداریم. از همون روز اولی که مشاعی این حرف را زد آن قدر با اطمینان صحبت کرد که معلوم بود هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. مگه نه این که توی بحبوحه جار و جنجال به قول جناب مشاعی مطبوعات زنجیره ای و اظهار نظر خیلی ها توی تمام مراسم مشاعی مثل همون زمونی که احمدی نژاد توی سازمان ملل نشسته بود، یا اون روزی که با افتخار نشسته بود زیر تابلوی مجمع کشورهای خلیج عربی مشاعی پشت سرش ایستاده بود. انگار رئیس دولت نهم با این کار قصد داشت تا به همه کسانی که به مهمترین معاونش تهمت زدند و خواستار عزلش شدند دهن کجی کند و ثابت کند این اسفندیار واقعا رویین تن است. ظاهرا نماینده های مجلس هم فهمیدند ایشان در دایره امنیت قرار دارد و رئیس دولت سکوت پیشه کرده تا آب از آسیاب بیافتد و پدر عروسش دوباره از انزوایی که برایش به وجود آمده بیرون بیاید و جواب دندان شکنی به تمام مخالفانش بدهد. شاید نمایندگان مجلس هم برای همین این گونه شتابزده عمل می کنند. غافل از این که چقدر این عقبگرد به ضرر فرهنگ و تاریخ و گردشگری این مملکت است و تازه حذف سازمان و بردنش زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شاید این دایره امنیت را بیشتر کند؟
با این همه اگر این طرح رای بیاورد و یا نیاورد؛ اگر سئوال از احمدی نژاد شکل عملی بگیرد یا نگیرد و اگر مشاعی برود یا بماند تنها چیزی که در این میان آسیب خواهد دید میراث فرهنگی ، گردشگری و صنایع دستی که در این چند سال هم با قضا و قدر همراه بوده.

Labels:

posted by farzane Ebrahimzade at 12:51 AM

|

<< Home