کوپه شماره ٧

Thursday, June 19, 2008

دیگران کاشتند و باز ما

...
این حکایت مدیر فعلی موزه ملی و مسئولان سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی ( پر طمطراقشو می ذارم توی گیومه بعد از اسمش) داستان همون مثل معروفه دیگران کاشتند ما خوردیم. بازهم دیگران بکارند ما می خوریم، شده. داستان سر سلسله اخلاق مدیریتی در این مملکته که خیلی تفاوت ماهوی بین چپ و راست نداره. فقط ظاهر و ادبیاتش فرق می کنه. همه ما می دونیم که یکی از اخلاق های خوب مدیران جمهوری اسلامی به خصوص در دوره جدیدتر و توی این دولت خدمتگذار این که تا به سمتی منصوب می شوند و بر میز ریاست تکیه می زنند اگر چه در مراسم تودیع و معارفه خودشون و مدیر قبلی تعارف تکه پاره می کنند و می گویند اتفاق خاصی نشده و فقط یک جا به جایی ساده بوده و قرار نیست آب از آب تکون بخوره. هیچ کس جا به جا نمی شه. خیلی هاشون هم قول می دهند که راه مدیر قبلی را چه خوب چه بد طی کنند. اما هنوز یک هفته نشده و به این سمت منصوب نشدند در مصاحبه های متعدد اعلام می کنند برنامه هامون رو اعلام می کنیم. فعلا اوضاع این جا تحت تاثیر جا به جایی مدیر است. این جا به هم ریخته است. بعد هم یکی یکی معاونانی هستند که تغییر می کنند. برخی اوقات معاونان قبلی اعلام استعفا می کنند. البته گاهی هم مدیری پیدا می شه که این بین پیدا بشه که بگه من فقط با تیم معاونین خودم کار می کنم. اما اصولا این میل باطنی هیچ وقت رو نمی شه. اما همه چیز از یک ماه بعد از انتصاب مدیران جدید آغاز می شه. از زمانی که تمام جا به جایی ها شده و مدیر تازه باید برنامه آینده اشو اعلام کنه و اونوقت زمانی که صحبت ویرانه ای که تحویل گرفتیم و مدیران قبلی راه اشتباه رفتند و بیشتر وقت ما برای جبران این ویرانه ها می گذرد و از این حرف ها تکرار می شود. نکته جالب است که در طول مدیریت یک مدیر بارها این سیر طی می شه و همه دردسرها و خرابی ها از مدیر و مدیران قبلی است و جدیده معصوم است و هیچ اشکالی در مدیریت نداره. هر کار خوبی هم که اتفاق می افته زحمت او و همکارانش بوده. یکی از سازمان هایی که _ با ادبیات دولتی_ مصداق این موضوع هستند همین سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی و البته مدیر کنونی موزه ملی یعنی محمد رضا مهراندیش است که چیزی حدود 10 ماه پیش مدیریت موزه مادر را برعهده گرفت. نمی خوام داستان تکراری اولین مدیر غیر باستان شناس با مدرکی بی ربط از میراث فرهنگی (سینما) بعد از هفتاد سال و تجربه ده ها مدیریت شکست خورده ای که بعضی از آن ها به اندازه چند ماه هم نبوده است و این که پیش از انتصاب به این سمت تنها چهار بار موزه ملی را دیده بود را تکرار کنم. موضوع این است که جناب مهراندیش که در مراسم معارفه خود با تمجید از عملکرد محمد رضا کارگر مدیر پیشین موزه ملی اعلام کرد که هیچ تغییری در برنامه های موزه به وجود نخواهد آمد. اما درست چند هفته بعد از انتساب به این سمت با نقد عملکرد مدیر و مدیران قبل خود اعلام کرد که به جای موزه ملی یک انبار تحویل گرفته است و مدیران موزه ملی در این سال ها هیچ کاری برای موزه نکرده اند و از این حرف ها. این درست همان کاری بود که مدیر روابط عمومی سازمان میراث فرهنگی بعد از جا به جایی در مورد مهراندیش گفته بود. این صحبت ها در این مدت بارها تکرار شد. بعد از اون نوبت این بود که ایشان در مصاحبه های متعدد از حسن مدیریت خودشان صحبت کنند و افتخارات موزه را به خود منتسب کنند. این که نمایشگاهی مقدمات برگزاری آن و حتی انتخاب آثارش در دوره پیش از ایشان صورت گرفته اگر بازدید کننده زیادی دارد فقط به خاطر مدیریت ایشان در موزه است. زمانی که با افتخار از اقبال فرانسوی ها از نمایشگاه آواز ایرانی در لوور می گوید یادش رفته است که اقدام به ارتباط بین دو موزه ملی ایران و لوور از تلاش های همان مدیری است که موزه را شبیه انبار تحویل او داده است و در زمان افتتاح نمایشگاه همچنان مدیر موزه بوده است. یکی از آخرین اتفاقاتی که ایشان به نام خود تمام کرده اند به جریان انداختن موضوع بازگشت منشور کوروش به ایران است. ظاهر طعم شیرین توافق برای بازگشت منشور کوروش آن قدر شیرین بوده که از یاد مدیر موزه ملی ایران رفته است که این خبر چیز تازه ای نیست. بگذریم که خبر نخستین این جریان در زمان مسئولیت ایشان در روابط عمومی سازمان میراث نبوده و ایشان ملزم به خواندن بریده جراید پیشینیان نبوده است. اما برای یادآوری می گویم که درست زمانی که ایشان با تمام قوا به محدود کردن خبرگزاری میراث فرهنگی (CHN) مشغول بود، همین نیل مک گرگور رئیس موزه بریتانیا در مصاحبه ای با خبرگزاری اعلام کرد که توافق نامه بازگشت و نمایش منشور کوروش به ایران در زمان برگزاری نمایشگاه امپراطوری گمشده امضا شده است و موزه بریتانیا ملزم به رعایت این تعهدنامه است در زمانی که موزه ملی ایران به طور کامل باز سازی شده باشد و مکان مناسبی برای این شی و البته گنجینه جیحون که یک مجموعه منحصر به فرد هنری و طلایی است و در موزه بریتانیا نگهداری می شود. ( مهمترین شاهد این جریان خود من بودم که در همان زمان خبرنگار اختصاصی موزه ملی بودم و خودم با مک گرگور مصاحبه کردم و او در جواب سئوال من در این مورد اشاره کرد. هنوز هم فایل مصاحبه امو دارم.)
جالب این جاست که مهراندیش در این خبر اشتياق خود را از به دست آوردن چنین توافق خود را اعلام کرده و گفته همه توان خود را براي بازگشت اين اثر نفيس و منحصربه فرد جهاني به كار خواهد گرفت.»
براساس گفته مدیر موزه ملی ایران همه شرايط لازم با حمايت رئيس سازمان ميراث فرهنگي و صنايع دستي وگردشگري براي ورود اين اثر تاريخي و تنظيم موافقت‌نامه‌هاي حقوقي مورد نياز دولتي در دستور كار قرار مي‌گيرد. بی آن که اشاره ای کند که مدیر پیشین موزه ملی و سازمان میراث فرهنگی اون زمانی که فقط سازمان میراث فرهنگی بود برای ارتباط با این موزه ها و متقاعد کردنشان برای بازگشت بسیاری از اشیای تاریخی چقدر بوده است.
در چند سالی که خبرنگار خبرگزاری میراث فرهنگی بودم به ویژه دوره ای که خبرنگار موزه ملی بودم شاهد بودم که خیلی از ارتباطات و تحولات این موزه به مدد تلاش هایی بود که در زمان مدیریت مهندس بهشتی و مسئولیت کارگر در موزه مادر بودم. من قبول دارم این ها هم خیلی اشکالات داشتند اما این گونه نادیده گرفتن ده یازده سال تلاش رو هم نمی تونم قبول کنم.
البته این یک عادت شده مگر همین رئیس سازمان کنونی سازمان میراث فرهنگی و غیره نبود که در بحبوحه جریان سد سیوند اعلام برائت کرد و گفت تقصیر دولت پیشین بوده که این سد ساخته شده و بعد مجوز آب گیری سد را از رئیس جمهور گرفت و اعلام کرد اتفاقی برای پاسارگاد نمی افته. رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی هم که گفت اگر رطوبت باعث مشکل شود؛ آب سد را تخلیه می کنیم. حالا که رطوبت سد سیوند زده بالا می گویند اتفاقی نیافتاده و حتما باز خواهند گفت که ما مقصر نیستیم سد سیوند قبل از ما ساخته شده.
البته این موضوع غیر قابل پیش بینی نیست که فردا روزی گفته شود که رطوبت پاسارگاد هم مثل تورم و بالا رفتن قیمت گوشت و برنج و چایی و البته قیمت نمک توی یزد کار دشمنان خارجی و افراد مغرضه.
لینک در این مورده

Labels:

posted by farzane Ebrahimzade at 3:03 PM

|

<< Home