کوپه شماره ٧
Thursday, March 20, 2008
وداع در آخرین لحظه
این دل دل آخر تو برای رفتن عجیب دلم را می لرزاند به یاد لحظه های بزرگ شدن و بلوغم می اندیشم که در کنار تو تجربه کردم. یاد تمام لحظه هایی که از دست دادم بی آن به اخطارهای مداووم تو فکر کنم. حالا تو این جا ایستاده ای و داری با قدم های آهسته ات با من وداع می کنی و من جزیی دیگر از خودم را به تو می سپارم.یکسال یعنی 365 روز از زندگیم را در پاکتی هدیه می کنم و به جایش خاطره های تلخ و شیرین و خاطره های شیرینی را که با تو داشتم را می گیرم و لای تقویم زندگیم می گذارم. دوست عزیزم تو به همراه این تک تک مداوم زمان می روی و من همچنان که به رفتن تو می اندیشم به نزدیک شدن دوستی تازه از جنس تو نگاه می کنم. به این که زمانی که تو را بدرقه کنم همراه با صدای یک توپ او خواهد آمد و باز می دانم 365 روز با او همسفر می شوم مثل تو. همسفر می شوم و باز در این مسیر که 33 سال پیش آغاز کرده ام به دوست دیگری مثل تو می رسم. عزیز دلم سال 86 مهربان گاه رفتن تو آمده است پس با آفتاب درخشانی که در واپسین دقایق تو بر سرم تابیده است، به تک تک قدم های تو گوش می کنم و با تو خداحافظی می کنم و سلام تازه ای می کنم به دوست تازه ای که 1387 خورشیدی نام دارد و نام دوست تازه من در گذر 365 روزه آینده به زندگی توست.
Labels: نوروز نوشت
<< Home