کوپه شماره ٧

Saturday, March 08, 2008

هشت مارس



در سال 1910 میلادی کلارا زتکین مبارز سوسیالیست آلمانی در دومین نشست بین المللی زنان پیشنهاد داد به دلیل همبستگی میان زنان جهان و به یاد زنان کارگری که چند سال پیش در سال 1901 در اعتراض به سختی کار و کمبود دستمزد دست به اعتصاب زدند هشتمین روز از مارس را به عنوان روز جهانی زن نامگذاری کنند. این روز سال بعد یعنی در سال 1911 که برابر با 1289 خورشیدی بود رسما به عنوان روز جهانی زن معرفی شد. از آن سال تا امسال هر ساله زنان سراسر دنیا با گل های میموزای بنفش که نماد زنانگی است به استقبال این روز می روند و بر خواسته های خود تاکید می کنند.
نه امروز که هشتم مارس 2008 میلادی برابر با 18 اسفندگان 1386 خورشیدی نمی خوام تاریخ بگم. این که زنان جهان و ایران در خلال این سال ها همراه با جنبش فمنیست و روز جهانی زنان چه سیری را طی کردند و ... . البته قبل از این که بخوام چیزی بنویسم خیلی حرف ها بود که دوست داشتم ساده بنویسم. بارها هم روی صفحه کامپیوتر و کاغذهایی که دور و اطرافم ریختم نوشتم و یا BACK SPSCE را گرفتم یا خط زدم. هر چی نوشتم یا ساده و بی اغراق نبود یا آن چیزی نبود که دلم می خواست بنویسم. بیشتر کتاب های کتابخانه ام را روی زمین چیده ام تا از میان آن ها ایده ای بگیرم اما ایده ی تازه ای به نظرم نیامد. به یاد روزهایی افتادم که در صفحه سرگذشت زنان سایت زنان ایران از زنانی می نوشتم که مادران من بودند و برای این که امروز من و دوستان از پستوخانه های تاریک اندرونی بیرون بیاییم و پا به پای جامعه مردانه بیاستیم و زن باشیم از همه چیز خود گذشتند. دیدم آن روزها چقدر ساده و راحت تر از امروز می نوشتم. یادم افتاد روزی داشتم داستانی درباره بزرگ ایزدبانوی ایرانی اردویسوار آناهیتا مادر آب های جاری و روان پاک می نوشتم، داستانی که طرحش هنوز در میان کاغذهایم مانده است. به یادم آمد که هنوز خیلی چیزها را در باره امشاسپند بزرگی که این ماه به نام اوست یعنی سپنه آرمیتی یا سپندارمذ بانوی زمین نمی دانم. به زنان بزرگ سرزمینم فکر کردم. به شهرزاد بزرگ که جانش را برای نجات دختران سرزمینش قمار کرد، از فرانک که فریدون را برای فرخی ایران به دنیا آورد، از رودابه رستم زا ، از تهمینه زنی بزرگ به بزرگی نام مادری سهراب، از گردآفرید گرد که زنانه از سرزمینش دفاع کرد، از فرنگیس و جریره همسران سیاوش نامدار، از ماندانا مادر کوروش تا توران دخت شاهبانوی ایرانی... نه اما من بیشتر از همه از زنانی نوشته بودم که در این دویست ساله برای به دست آوردن حداقل ها کوشیدند و نامشان را غبار تاریخ گرفته بود. از دو زن گرجی که پایه های عهدنامه ترکمانچای را لرزاندند، از قره العین که بی پرده سخن گفت و در چاه مدفون شد، از زینب پاشا و همراهانش که یک تنه در مقابل امنیه های تبریز ایستادند..... شاید برای همین بود که باز خواستم از مادرانم بنویسم زنانی که در تاریخ یکصد ساله اخیر پای زنانگی خود ایستادند. از زنانی که به سنگلج رفتند و گفتند با آقایان در حرمت تنباکو همراهند، از حرم نشینان شاه شهید که در حرم شاه قلیان ها را شکستند. نه جلوتر از آن از بی بی خانم استرآبادی که دست به قلم برد و در مقابل تادیب النسوان پاسخی دندان شکن با عنوان معایب الرجال داد، از تاج السلطنه شاهزاده خانمی که از حقوق برابر گفت، از عمه میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل که در پرآشوب ترین روزهای تاریخ ایران نامه مشروطه خواهان را به شاه بیمار قاجار رساند، از تمام زنانی که پا به پای مشروطه بودند و در تقسیم مشروطه بی نصیب ماندند، از زنی که در میدان توپخانه تیری به سوی استبداد افکند و تکه تکه شد( مام مشروطه) از زنانی که در حراست از مجلس اول مسلح شدند، از محترم خانم اسکندری، نورالهدی منگنه، فخراعظمی ارغون، مستوره افشار که در میان میدان توپخانه مکر زنان را به آتش کشیدند. از خانم کحال و عمید که نخستین روزنامه های زنانه را بنیان گذاشتند، از بنیانگذاران مدرسه و آموزش دختران بازهم
بی بی خانم استرآبادی، طوبی خانم آزموده، فروغ آذرخشی، فخرآفاق پارسای، شهناز آزاد، از نخستین زنان تحصیلکرده زینت امین، شمس الملوک مصاحب از سیمین دانشور و بهبهانی از فروع که زنانه نوشتن را یادمان داد..........
شاید هم از همه این ها بنویسم اول از همه هم برای آناهید بزرگ.......

Labels:

posted by farzane Ebrahimzade at 4:54 PM

|

<< Home