کوپه شماره ٧

Wednesday, February 20, 2008

هیاهو برای هیچ

nd سازمان پر طمطراق گردشگري، صنايع دستي ميراث فرهنگي و ساير ملحقات( اين كه واژه ميراث فرهنگي را كه قرار است در ابتداي اين نام باشد آخر مي‌آورم به اين دليل است كه اين روزها اين نام بي اعتبار ترين بخش اين سازمان است) را چه مي‌شود كه گزارش مستندي چند روزنامه با گرايش‌هاي مختلف فكري را بر نتابيده است. در دو روز گذشته به دست پا افتاده تا به نوعي گزارش هايي را كه در پنج روزنامه و خبرگزاري ميراث فرهنگي منتشر شده است را منحرف كند و اين موضوع را ثابت كند كه اين گزارش ها با ديد سياسي و به همزمان با انتخاب منتشر شده است.
29 بهمن ماه 1386 پنج روزنامه سراسري و پر تيراژ تهران امروز، اعتماد ملي، اعتماد، سرمايه و كارگزارن و خبرگزاري ميراث فرهنگي همزمان با هم گزارش هايي از تعدد عزل و نصب هايي كه در اين سازمان فخيمه در دولت نهم روي داده است منتشر كرده‌اند. گزارشي كه مستند به اطلاعاتي بود كه در نشريه پارسه ( بولتن داخلي که هر هفته برای همه جا ارسال می شه.) سازمان منتشر شده است. در اين گزارش ها بيش از 400 تغيير مديران از مديران و معاونان رئيس سازمان تا مديران موزه‌هاي كوچك و بزرگ و مديركل هاي بخش هاي مختلف در طول 27 ماهه انتصاب اسفنديار رحيم مشايي در صدر اين سازمان آورده شده است. اين تغييرات به اندازه اي بوده است كه گاهي يك سمت بارها مدير عوض كرده است. به طور مثال اداره كل ميراث فرهنگي تهران كه تا كنون پنج مدير به خود ديده است و سازمان ميراث فرهنگي استان فارس كه چهار رئيس عوض كرده است. همچنين يك تعداد از مشاغل جديدي كه به اين سازمان اضافه شده است از مواردي بوده است كه گزارش ها به آن اشاره كرده است. نكته قابل توجه در اين گزارش ها اين است كه نقش حميد بقايي قائم مقام ( در واقع رئيس اصلي سازمان) در تمام اين تغييرات به روشني به چشم مي‌خورد. درست چند ساعت پس از پخش اين اخبار در شهر سازمان ميراث فرهنگي در واكنشي بسيار جديد سايت اطلاع رساني خود را كه به نام خبرگزاري ميراث آريا است تبديل به فحش نامه اي خطاب به اين روزنامه ها و نويسندگانش كرد و آن را حركتي مشخص و موذيانه براي بي‌اعتبار كردن سازمان در آستانه انتخابات دانست. رئيس روابط عمومي سازمان نيز در مصاحبه‌هايي پي در پي و شتابزده‌اي كه داشت اعلام كرد كه از اين گزارش‌ها شكايت كرده است( حالا در عرض چند ساعت بعد از منتشر شدن اين گزارش‌ها چگونه شكايت كرده است نمي توان حدس زد) موضوع جالب تر اين كه بعد از 24 ساعت از انتشار اين گزارش‌ها سازمان مربوطه تنها به افترا زني و تهديد دست زده است و هيچ جوابيه‌اي منتشر نشده است.
موضوع اين است كه فرافكني و رفتار شتابزده سازمان ميراث فرهنگي وگردشگري بيش از آن كه به نفع خودشان باشد اين موضوع را ثابت كرد كه سازماني كه رئيس دولت نهم مديريت آن را به يكي از نزديكترين ياران خود داده است، دغدغه فرهنگي ندارد و به دنبال مطامع ديگري است. چون براساس تعريفي كه در اساسنامه اين سازمان آمده است. در دو سال گذشته سازمان میراث فرهنگی به دنبال تنها دغدغه ای که نبوده دفاع و حفظ و حراست از تاریخ و میراث بیش از دو هزار ساله ایران بوده. نشانه اش هم زیاد است تعداد کثیری موزه که قرار است تا یک سال آینده افتتاح شوند اما در خم اول که حتی پیش از مرحله کلنگ زدن است مانده اند. صدها هزار شی تاریخی که بدون ساماندهی بر زمین مانده اند. تازه هر بار هم که علت پرسیده می شود با لحن بسیار تندی جواب می شنوی که مقصر قبلی ها بودند. رئیس سازمان میراث فرهنگی در تمام سفرهای استانی و خارجی دوشادوش رئیس جمهور است و در خیلی جاهایی که نباید باشد هست. اما دریغ از دغدغه فرهنگی. نشانه اش همان اجلاس کشورهای خلیج فارس که رئیس جمهور ایران زیر نام معجول خلیج عربی نشسته است و پشت سرش بدون هیچ تناسبی رئیس سازمان نشسته است و هیچ کسی تا امروز جرات نکرده بپرسد آقایی مسئول میراث فرهنگی که وظیفه حفاظت از نام ایران را داری چرا به آن اسم معجول اعتراض نکردی؟ آیا صلاح هسته ای این مملکت از بیش از ده هزار سال تاریخ مهم تراست؟ اصلا آقای رئیس وقت رسیدگی به آن را دارند؟ ایشان که همه امور سازمان را به دست قائم مقام سازمان یعنی حمید بقایی سپرده اند که همان طور که گفتم مسئول مستقیم تمام عزل و نصب های و تغییرات درون سازمانی است. فردی که به استناد بی شمار سخنرانی که در مراسم افتتاحیه یا معارفه و تودیع مدیران سازمان که شرکت داشتم بیشتر از هر دوره تاریخی اطلاعاتش متمرکز در تاریخ جنگ جهانی دوم و وقایع مربوط به آن است. ظاهرا به جز ایشان و آقای هاشمی، مهراندیش (مدیر کنونی موزه ملی)، ملک زاده ( مسئول گردشگری که معتقده تخت جمشید رو به قبله ساخته شده) باقی مدیران دولت مستعجل هستند. این را نه به استناد پارسه که به استناد دفتر تلفن خودم می گم. به استناد بخشی از دفتر تلفنم که تلفن مدیران، روسا، مسئولان و معاونین سازمان میراث فرهنگی سراسر کشور و مدیران کارشناسان موزه هاست می گویم که نام مدیران جدیدی که آمده اند را اضافه کردم که بیش از 200 تغییر حداقل در حوزه های کاری من که شامل موزه های استان ها، اداره کل موزه، موزه ملی و البته موزه های استان تهران صورت گرفته است. گفتم که به طور مثال تهران بعد از پازوکی که در زمان مهندس بهشتی رئیس سازمان میراث فرهنگی استان تهران بود تا امروز بیش از چهار مدیر عوض کرده است. استان مهم فارس که شهره شده زمانی که مرعشی آمد علی رضا قاعدیان جای مدیر قبلی نشست که اگر اشتباه نکنم همین آقای قلی نژاد بود که الان در یک بخش دیگر سازمان هست. بعدش در زمان این مدیریت جدید در نخست تصفیه جای خودش را به هاشم ربانی داد که بعد از مسائلی که پیش آمد آقایی به نام مصیب امیری رئیس شد و تا آن جایی که من یادم هست دکتر بذرگر مدیر سازمان شد. آذربایجان شرقی هم بعد از آقای تقی نیا دو تا مدیر عوض کرده است. اصفهان هم همین طور. در کل موزه های استان تهران تنها موزه هایی که هنوز مدیرانشان تغییر نکرده موزه گلستان است (که معلوم نیست کی قرعه به نام خانم ثقه السلام بخورد و چه کسی جانشینش شود ) و موزه نقاشی پشت شیشه که بی خاصیت ترین موزه تهران است. مدیر موزه های سعدآباد، نیاوران ( که چند ماه بی مدیر بود) رضا عباسی، فرش، آبگینه، ملی تغییر کردند. نکته مهم این که در بسیاری از این تغییرات به جای استفاده از افرادی لایق متخصص کسانی انتخاب شدند که به هیچ عنوان اطلاعاتی درباره حوزه تخصصی میراث ندارند. مدیر کنونی موزه ملی که تحصیلات سینمایی داشت؛ زمانی که برای معارفه آمده بود به گفته خودش چهارمین باری بود که به موزه آمده بود. آن هم جانشین محمد رضا کارگر شد که بیش از ده سال مدیریت موزه را داشت و فوق لیسانس باستان شناسی را همراه با تدریس در این رشته داشت. نکته خنده دار در این بود که این انتخاب در حالی صورت گرفته بود که از بین گزینه های موجود که مهمترینش دکتر مسعود آذرنوش رئیس قبلی باستانشاسی کشور بود ایشان انتخاب شدند. شایسته سالاری تا به کجاست؟ اگر بخواهم به تغییر مدیران در حوزه پژوهشگاه ها و سایر مراکز بپردازم مثنوی هفتادمن کاغذ است.
موضوع این جاست که این روزنامه های به اصطلاح سازمان زنجیره ای نبودند که ارکان آن را لزراندند دو سالی می شود که هیچ چیزی از این سازمان و حراست از تاریخ و میراث اجدادی نمانده است و کسانی که در آن ساختمان زیبایی که حسین امانت به شیوه بازارهای کهن ایرانی طراحی کرده بودند نشسته اند یادشان رفته که این سازمان برای چه از بیت المال ارتزاق می کند که اگر این نبود رئیس سازمان در مورد آکروپلیس شوش نمی گفت آن بنا اهمیتی ندارد. هر چند از کسی که زیر طرح ساخت مجتمع تجاری پشت تئاتر شهر را امضا کرده نمی توان انتظار بیشتری داشت.
پ.ن: گاهی وقت ها خیلی بیش از آن چه باید از دست رفتار دیگران از کوره در می رم و احساس حقارت می کنم. به قول یک دوست عزیز که سر شب گفت زیادی سخت می گیرم.

Labels:

posted by farzane Ebrahimzade at 3:47 AM

|

<< Home