کوپه شماره ٧
Tuesday, January 08, 2008
زمستان

زمستان به یک واگن کوچک سرخ می رویم
رویایی برای زمستان
زمستان به یک واگن کوچک سرخ می رویم
با بالش های آبی کم رنگ .
ما آسوده ایم .
به هر گوشۀ دنجی بوسه های دیوانه وار لانه می کنند .
و تو چشم بر هم می نهی تا نبینی از پنجره ،
اشباح شب ، این موجودات عبوس ،
خیل گرگان و دیوان سیاه
روی در هم می کشند .
و بعد حس می کنی که گونه ات خراشیده می شود ...
بوسۀ کوچکی دیوانه وار ، به سان یک عنکبوت
از گردنت به سوی تو رو می کند ...
و سرخم می کنی و به من می گویی ((برگرد!))
و ما زمانی را صرف آن می کنیم که بیابیم
جانوری را که بسیار سفر می کند ...
آرتور رمبو، ترجمه محمد رضا پارسایار ، نشر هرمس.
پ.ن: آرتور رمبو این قطعه شعر را در واگن قطار سروده است. در این هوای سرد و بی برقی دائمی که ما داریم چقدر می چسبید.
Labels: زمستان
<< Home