کوپه شماره ٧

Tuesday, January 08, 2008

کوپه شماره هفت

بالاخره کوپه شماره هفتم به ایستگاه آخرش رسید. منظورم این کوپه شماره هفتی که می بینید نیست، منظورم اون اصل کاریه که به خاطرش اسم این جا را گذاشتم. رمانی که از مدتی پیش شروع کرده بودم به نوشتنش. _ قابل توجه کسانی که ازم پرسیده بودند چرا کوپه شماره هفت_البته از نظر خودم هنوز یک تغییرات اساسی می خواد اما مهم این جاست که کل متنش کامل شد و تونستم جمله پایانیشو بنویسم.
حکایت من و این داستان به سال های خیلی دور می رسه. به حدود سال 74 که برای اولین بار طرحش به ذهنم اومد و در کمتر از چند ماه نوشتمش. اما در حد طرح مفصلی از یک رمان بود. بعد شروع کردم به بازنویسی نه یک بار تقریبا شش بار باز نویسیش کردم و در هر کدومش یک شیوه تازه ای از نوشتن را امتحان کردم. نوشتن این داستان برام خیلی مهم بود. شاید چون هم موضوع و هم سوژه اشو دوست داشتم. زاویه دیدم رو تغییر دادم تا بدونم کدوم یکی مناسب تره. یک بار من اول شخص، یک بار حالت نامه های بهم پیوسته و آخرشم سوم شخص محدود که علاوه بر این که محدودیت های شیوه های قبلی را نداره این امکان را می ده که بعضی حوادث رو تا حدودی مخفی کنه تا زمانش معرفی بشه. به قول استادان نخوای به عنوان یک ناظر بر تمام داستان همه رو لو بدی.
موضوع بعدی توی این داستان برام حوادثی بود که رخ می داد. از اون جا که این داستان یک داستان تاریخی و مربوط به یک دوره خاص از تاریخ معاصر ایران یعنی سال 57 بود باید با مطالعه مفصل می رفتم جلو به همین دلیل سر نوشتن هر فصلی مدت ها تحقیق می کردم. یک چیزی حدود سه ماه مجبور بودم روزنامه های مختلف زمان داستان را ورق بزنم و تیترهای مختلف رو به یادداشت کنم. حتی وضعیت آب و هوا و خیلی موضوعات دیگه. یک دوره هم آثار هنری مکتب های مهم ادبی و فلسفی قرن نوزده و بیست مثل نهیلیسم و اگزیستانسیالسم رو مطالعه کردم کارهای سارتر، کافکا، بکت، هدایت، یونسکو ...
البته الان چون مدت زیادی درگیرش بودم نمی تونم راجع به داستانم داوری کنم. ترجیح می دم چند روز بعد که خوندمش و نقدش کردم بیشتر بنویسم.
فقط باید از یک دوست خوب تشکر کنم که توی تمام شدنش کمک زیادی بهم کرد. بنفشه با دقت و صبر تمام داستان را یک بار ویرایش کرد.


Labels:

posted by farzane Ebrahimzade at 3:13 AM

|

<< Home