کوپه شماره ٧

Thursday, November 08, 2007

خیابان میرزا آقاخان کرمانی در کرمان



توی این چند سال که به شهرهای مختلفی سفر کرده ام یکی از نقاطی که به ویژه در شهرهای تاریخی توجهم را به خود جلب می کند نام خیابان کوچک و بزرگ است. شاید در نگاه اول این نکته برای هر کسی مطرح شود که نام چه چیزی در نامگذاری شهرها مهم است. این روزها در همه شهرهای کشور خیابان هایی به نام خیابان های ولی عصر(عج) امام خمینی، انقلاب، جمهوری اسلامی و شهدا وجود دارد. اما به نظر من آن چه هر شهری را با شهر دیگری متمایز می کند، را در این نام ها نمی توان یافت. بلکه در نام هایی است که بیانگر اصالت تاریخی یک شهر و جزو مهمترین حوادث تاریخی و شخصیت های مهم آن شهر است. نمی خواهم به نهضت تغییر نام خیابان ها که در ابتدای انقلاب اسلامی در تهران و سراسر ایران به وجود آمد اشاره کنم. تنها ذکر این نکته مهم است که این نام هایی که در بالا به آن اشاره شد نام هایی تغییر یافته خیابان هایی بود که به نام افراد خانواده پهلوی نامیده می شدند. به طور مثال در بیشتر شهرها خیابان های پهلوی تبدیل به خیابان ولی عصر شد و خیابان های شاه به امام خمینی تغییر نام داد. اما برخی از خیابان ها بود که مانند نام کرمانشاه که مدتی باختران شد و بعد تصمیم به تغییر این نام به نام قبلی گرفته شد . یکی از دلایل بازگشت به نام های قبلی مقاومت مردم بر استفاده از نام های پیشین بود و نکته بعدی هم این که وقتی شور انقلابی فروخوابید برخی ها متوجه شدند که برخی از نام ها هویت تاریخی شهرهای مختلف است. مثلا در اصفهان به جز خیابان شیخ بهایی دو خیابان دردشت و جوباره که در تلاقی آن دو خیابان عبدالرزاق اصفهانی قرار دارد نام دو محله قدیمی بوده است که یادآور بخش مهمی از تاریخ ایران است. یا خیابان لطفعلی خان زند، خیابان نمازی در شیراز . در تبریز اگر چه از امیرخیزی که روزگاری محله ستارخان بود یک خیابان باقی مانده است تا ششکلان و باغمیشه که محله های درگیر در مشروطه بودند را می شود روی تابلوی خیابان ها دید. یا در مشهد بازار سرشور و خیابان خسروی، احمد آباد، ملک آباد و وکیل آباد هنوز نام قدیمی خود را دارند. محله های انکس و بریم و بوارده در آبادان نیز این دست نام ها است. البته در برخی از شهرها هم علی رغم گذشت 27 سال از تغییر نام برخی از خیابان ها مردم نام های جدید را به کار نمی برند. خیابان تهران در مشهد علی رغم این که سال هاست که بنام امام رضا است اما همچنان در برگ های برخی از هتل ها با نام خیابان تهران است. یا فلکه ضد، آب و برق که همچنان به همان نام قبلی نام گذاری شده اند. در تبریز همه آدرس ها به چهارراه شهناز می رسد که سال هاست به نام دکتر شریعتی تغییر نام داده است. یا چهارراه پارامونت در شیراز که همچنان به همان نام قبلی است. اما نکته ای که برای من جالب بوده است دیدن نام هایی است که گاهی بسیار عجیب است. چند وقت پیش که به کرمان رفته بودم بسیاری از نام ها همان نام های قدیمی بود در خیابان ها نام های جالبی به چشم می خورد. خیابان هزار و یک شب، خیابان میرزا رضای کرمانی ، خیابان بردسیر ، خیابان هوشنگ مرادی کرمانی، گنجعلی خان و ... . اما موضوعی که نظر من را به خود جذب کرد نام یکی از خیابان های تقریبا اصلی کرمان به نام میرزا آقاخان کرمانی روشنفکر و دگر اندیش دوران قاجار و یکی از کسانی بود جزو تئورسین های لیبرال مشروطه ایران و در ردیف روشنفکرانی مانند میرزا ملکم خان ناظم الدوله و میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا یوسف مستشار الدوله و متهم به بهاییت است.
اگر نگاهی به زندگی میرزا آقاخان کرمانی بیاندازیم متوجه علت تعجب من و تمام کسانی که درباره نام این خیابان در این دوره می شوید.
مورخان میرزا آقاخان را از پیشگامان اندیشه آزادی‌خواهی و به نوعی بنیانگذار ناسیونالیسم نوین ایرانی می‌دانند. او فرزند میرزا عبدالرحیم مشیزی، از خان‌های بردسیر کرمان،و از هواداران فرقه علی اللهی بود و مادرش نیز نوۀ مظفر علی شاه کرمانی از هواداران مشتاق علی شاه بود.میرزا آقا خان در سال ۱۲۷۰ هجری قمری(1232 ه.خ) در قلعۀ مشیز از بلوکات بردسیر زاده شد و خواندن و نوشتن را در بردسیر آموخت و برای ادامۀ تحصیلات راهی کرمان شد و در آنجا فقه و اصول، حدیث و روایت، تاریخ ملل و نحل، ریاضیات، طب، نجوم، منطق، حکمت و عرفان آموخت. معروف ترین استاد وی در این دوران، ملا محمد جعفر کرمانی ملقب به شیخ العلماء بود، که وی مردی حکیم بود و بارها در زمان ناصر الدین شاه به جرم بابی گری زندان شده بود. به دلیل هم نشینی میرزا آقاخان با شیخ جعفر و شیخ احمد روحی فرزند شیخ جعفر، وی با اندیشه‌های شیخ احمد احسائی آشنایی پیدا کرد و تمایلاتی نسبت به بابیت پیدا کرد.
در ۱۳۰۲ هجری قمری (1263 ه.خ) به همراه شیخ احمد روحی از کرمان هجرت کرد و به اصفهان رفت و مدتى در این شهر ماند و مطالعه و آموختن را ادامه داد و در ضمن افكار آزاديخواهانه خود را هم تبليغ كرد. در دورانى كه در اصفهان به سر مى برد، با ميرزا يحيى دولت آبادى، كه در آن زمان ساكن اصفهان بود، آشنا شد. در سال ،۱۳۰۳ به دليل بدگویی های حاكم كرمان، نزد ظل السلطان حاكم مستبد اصفهان، ناچار شد كه به تهران بيايد. در تهران به تدريس و تفسير قرآن اشتغال داشت. پس از چندى در سال ۱۳۰۵ همراه شيخ احمد روحى، از دوستان و همفكران كرمانى اش، تهران را ترك كرد و به استانبول رفت. وی پس از مدتی برای دیدار با مدعی نیابت باب، صبح ازل افندی راهی قبرس شدند. سفر به قبرس همراه با ازدواج میرزا آقاخان و شیخ احمد با دختران صبح ازل بود، گرچه پس از بازگشت از استانبول این دو ازدواج به جدایی انجامید و میرزا و شیخ سرخورده به بغداد رفتند.
پس از کشته شدن ناصرالدین‌شاه، دولت عثمانی، شیخ احمد روحی، خیبر الملک و میرزاآقاخان را که در طرابوزان زندانی کرده بود، به ایران تحویل داد.در سال ۱۳۱۴ هجری قمری مطابق یا ۱۷ ژوئیه ۱۸۹۶ میلادی، محمدعلی میرزا ولیعهد آنان را به اتهام بابی بودن در باغ شمال تبریز سربرید و سرها را پر از آرد کرده به تهران فرستادند.
از وی به جز مقالات چاپ شده روزنامه اختر چاپ استانبول می توان به کتاب های جنگ هفتاد و دو ملت، انشاالله و ماشاالله، نامه باستان،آئینه اسکندری، رساله صد خطابه، هشت بهشت، سه مکتوب و کتاب مکتوبات نام برد. نکته مهم این است که کتاب های میرزا آقاخان کرمانی غیر قابل چاپ در ایران است.
پ.ن: نشد که عکسی از تابلوی این خیابان بگیرم. به جاش یک عکس از بالای مجموعه گنجعلی خان کرمان می گذارم. درباره نام خیابان های شهرهایی که دیدم و حوادثی که مربوط به این نام ها می شود، در پست های بعدی می نویسم.

Labels:

posted by farzane Ebrahimzade at 5:05 PM

|

<< Home