کوپه شماره ٧

Monday, October 22, 2007

براي پرپر عزيزم


تو را به اندازه تمام زناني كه
نمي‌شناسم
دوست دارم
براي عطر گل
براي رهايي كه به
من هديه دادي
تو را به اندازه آسمان همرنگ چشمانت دوست دارم
كه بزرگي و
از اهالي ديروز
امروز و فردا
تو را به اندازه خورشيد
دوست دارم
كه هزاران خورشيد تابان
را در ميان دلت پنهان كردي
و تن خسته من را
گرم مي‌كني
تو را به اندازه خودت دوست دارم
درست نيمه شهريور 1380 شمسي بود. همان روزي كه براي اولين بار از پشت نگاه ساده و گرمت نگاهم كردي و من را به نام خواندي. شايد آن روز فكر نمي‌كردم روزي مثل امروز برسد كه آن نگاه مهربان و سبز آبي نجيب روزي پناهي براي دلتنگي‌ها و سنگ صبورم باشد. چیزی را میان دستانت پنهان کرده بودي. دل توی دلم نبود. ببينم در ميان دستانت چيست. در طول آن زمان نه چندان طولانی و کش دار، گاه گاهی نگاهمان در هم می افتاد و لبخند کمرنگي با شيطنت به هم می زدیم و من بودم يك انتظار طولاني و دست‌هاي تو كه سرانجام باز شد و يك دنيا عشق و شعر و محبت به من هديه داد.
اين را يك بار ديگه گفتم كه من يك رنگين كمان دارم از دوستاني كه هركدومشون يكي از هزاران خورشيد تابان هستند. يكي از درخشان ترينشان هم پروانه گلم هست. ديشب به كمك پروانه عزيزم و حسن سربخشيان، هستي گلم،‌ كيان، سارا و حامد، حسين به توان سه ( از نوع سلمانزاده، فاطمي و سلطان‌زاده)، محسن و حسام و بقيه دوستانم 33 سالگيم تبديل به يك خاطره هميشگي شد.
چند روز پيش كه به همراه پروانه و هستي و حسن سربخشيان و حسين فاطمي رفته بوديم كرمان پروانه گفت مي‌خوام مهموني بگيرم اما فكر نمي‌كردم اين مهموني به خاطر تولد من است. حسابي غافلگيرم كرد.
پروانه براي خاطر همه مهربوني‌ها و زحمت‌هاش زباني و واژه‌اي ندارم كه سپاسگذاري كنم. براي تشكر از حسن سربخشيان هم بهانه‌اي لازم نيست هرچند كه اين بهانه‌ي خوبي بود. از هستي و حسين، سارا و حامد كه توي اين مدت با اعتماد به نفسشان انگيزه از نو آغاز كردن را دادند، از كيان اماني عزيز كه در همين مدت كوتاه نشان داد كه محبت كردن دليل نمي‌خواهد و محسن شاهمردي، حسين سلمانزاده و حسين فاطمي و حسام نراقي كه تو عالم رفاقت سنگ تموم گذاشتند و آرمان استپانيان عزيز كه در چند ديدار كوتاه خيلي نكته ازش ياد گرفتم.
پس پي نوشت: راستي من فردا يعني اول آبان 33 ساله مي‌شم. يك سري تصميم دارم و مي‌خوام امسال زندگيم را متحول كنم. حتما توي پست‌هاي بعديم راجع بهش مي‌نويسم.
پس.پس پي نوشت: در ضمن آخر هفته قبلي چنانكه در بالا هم اشاره كردم رفته بودم كرمان اگه فرصتي باشد مي‌خواهم درباره اش بنويسم.

Labels:

posted by farzane Ebrahimzade at 11:45 AM

|

<< Home