کوپه شماره ٧

Thursday, June 21, 2007

خداحافظي از يك دوست




توي اين يك سالي كه حال همه ما خوب نيست عادت كرديم به خيلي چيزها، به بي حوصلگي، به رفتن ها

و آمدن ها، به اعصاب‌هاي خورد، به دعوا و آشتي‌ها، به نامهرباني‌ها، فراموشي‌هاي موقت و دائم، ... و به خداحافظي. خداحافظي و رفتن هاي دوستان، به نديدن و غريبه شدن، شايد هم به نزديك شدن . امروز هم يكي از همين روزهاي خداحافظي بود. هرچند اين خداحافظي با باره هاي ديگه فرق مي كند. اين بار خداحافظي نه از سر بي پولي و پيدا كردن كار جديد و بي حوصلگي نبود. خداحافظي يك دوست از سر اجبار بود.
اين دوست شيرينه مثل شكلات، شور مثل يك گوله نمك، شيطون اما ‌ نگاهش خيلي عميقه آنقدر كه گاهي وقت‌ها فكرت رو مي خونه. هيچي رو نمي شه ازش پنهون كرد. تو بدترين روزها خنده رو روي صورت جدي ترين آدم ها مي آره بدون اين كه بدونه كه به چي مي خندي. ... اين ها توصيف يك آدم فضايي و خارق العاده نيست اشتباه نشه اين ها وصف حسين پارياس همكاري دوست داشتني است ما توي خبرگزاري ميراث فرهنگي است. ديروز 30 خرداد 1386 براي بار چندم يك برنامه خداحافظي داشتيم. اين بار حسين براي چند ماه خداحافظي مي كرد چون از شنبه راهي خدمت زير پرچم مي شه و مجبوره كه به جاي عكاسي پيش فنگ و دوش فنگ و كلاغ پر انجام بده. البته به جاي گذاشتن عكس براي ما هم قصد داره پادگانشون رو به هم بريزه.به همين خاطر امروز براش يك مراسم خداحافظي گرفتيم اما همه از ته دل دعا كرديم اين چند ماه آموزشي هرچي زودتر بگذره.
يك سال و نيم پيش بود كه آمد. توي دو سه ماه اول هيچ كس نمي دونست كه اين پسر ساكت و مظلومي كه توي اتاق عكس به عنوان آرشيويست آمده چه آتشي است. اما كم كم استعدادهاش رو نشون داد. از دست كاري توي عكس هاي بچه تا مونتاژ عكس تاريخي و جديد. هرچند اومدن حسين همراه شد با آغاز روزهاي بدي كه هيچ كدوم ما انتظارش رو نمي كشيديم اما حالا كه فكرش رو مي كنم مي بينيم اون يكي از غنيمت‌هايي بود كه باعث موندن و تحمل كردن شرايط موجود بود. هرچند خيلي وقت ها مي دونستيم خودش كمتر از ما مشكل نداره اما تسكين خوبي بود.
حالا حداقل تا سه ماه آينده نمي تونه خيلي بياد. اما مطمئنم هر جاي كه هست موفق مي شه. براي حسين و همسرش تبسم آرزوي روزهاي خوب را دارم.

Labels:

posted by farzane Ebrahimzade at 10:34 AM

|

<< Home