کوپه شماره ٧

Sunday, April 15, 2007

بی عنوان

نه تو دیگر صدای شکستن من را نمی شنوی. من حالا قد کشیدم بزرگ شدم نمی بینی قدم از تو بلندتر شده پس دیگر به تو اجازه نمی دهم تا با آن لب های تیزت من را تحقیر کنی. باور کن این بار نمی تونی که برق نگاهت را به رخ من بکشی و بگویی ببین این منم که از تو برترم. نه این منم که بزرگ شدم بزرگتر از تو و اونی که تو را به دست می گیرد تا به شاخه های جوانم ضربه بزنی. حالا دیگر دست های من از دسته تو کلفت تر است. باور نمی کردی نهال کوچک دیروز امروز درخت سپیدار تنومندی شده باشد. همان نهالی که با خنده کریهه بخشی از وجودش را برای خود دسته کردی دوباره جوانه کرده و حالا درختی شده که لبه صیقل خورده تو هم نمی تواند به راحتی از پای در آورد. من به عشق خورشید از کنار تو بالا رفتم و حالا سایه ام بر سر تو ست.
پ.ن: چند روز می خواهم بنویسم اما به دلایلی نشده است. فکر می کنم علی رغم این که توی ذهنم هزار حرف نگفته است اما سکوت بهتر از هر چیز است.علاوه بر این که هفته پرتنشی را گذراندم و این تنش ادامه دارد.

Labels:

posted by farzane Ebrahimzade at 11:06 PM

|

<< Home