کوپه شماره ٧

Sunday, March 18, 2007

امید برای بازگشت شادی

سلام دوست گلم این چندمین نامه است که در این دو هفته ای که در شهر هم بودیم اما فاصله هایمان میله های سرد و دیوارهای سخت یک زندان بود، برایت می نویسم. از دیشب درست چهار روز مانده به شب اول سال 86 تا الان امیدوارم به این که زمانی که این صفحه را باز می کنم خبر خوشحالی آزادی تو را ببینم. همش لحظه ها را می شمارم برای شنیدن بهترین خبری که این روزها انتظار شنیدنش را دارم. دیشب می خواستم به خونه زنگ بزنم و روی پیغام گیر برایت بگویم چقدر دلم برای صدایت تنگ شده. بگم سال نامرد 85 این روزهای آخرش از نحسی سنگ تمام گذاشت، کاش توی این روزهای آخر کمی انصاف می کرد و خاطره خوبی از خودش به جای می گذاشت. راستی اگه امروز بیایی چقدر کار داری. حتما باید بروی و توی این شلوغی خیابان ها عیدی دریا را بخری هر چند که خودت هم بهترین عیدی دریا و حسین است. سفره هفت سین را باید بچینی به امید خوب تر بودن سال 86.دوستم، می دونم دفتر ر اهی را پلمب کردند. تفهیم اتهام کردن چرا؟ چون هدف راهی تلاش برای کمک به زنان تحت ستم مردان بود. چون پناهی برای فرار از خشونت خانگی بود، چون شما در برابر کاری که برای کمک به دیگران انجام می دادید پولی نمی گرفتید؟ تنها گناه تو و راهی و محبوبه تلاش برای کمک به زنان بود. این گناه بزرگی است دوست من چرا زن باید نیمه برابر باشد، ملک تلق مرد است و می تواند رعیت خود را هر طور که هست بنوازد. اما غصه نخور تو مثل آب جاری هستی عنصر وجودت آب خالص است. راهی که شروع شده را نمی شود جلویش را گرفت. چشمه ای که
روان شد، ممکن است سنگ و صخره جلویش را بگیرد اما آب راه خود پیدا می کند. این بار دلم روشن است که این نامه را حتما زود می خوانی.
پس از اول می نویسم دوست خوبم سلام این چندمین نامه است که در این دو هفته ای که در شهر هم بودیم. چهار روز به عید مانده و امیدوارم خبر خوبی در راه باشد.

Labels:

posted by farzane Ebrahimzade at 12:52 PM

|

<< Home