کوپه شماره ٧

Friday, January 26, 2007

پیروزی یک گربه روی شیروانی داغ


این گربه روی شیروانی داغ بعد از گذشت این همه سال از ساختش هنوز دیدنیه. امشب برای بار چندمین بار( شاید بیستم یا بیشتر ) شاهکار تنسی ویلیامز را با بازی پل نیومن و الیزابت تایلور دیدم. حکایت خانواده از هم پاشیده ای توی آمریکای دهه سی یا همون حدودها. مثل کارای دیگه تنسی ویلیامز ساده و پر از مفاهیمه. کل داستان توی یک روز رخ می دهد. کل حوادثی که توی خانواده می افتد. بعضی لحظاتشه که به یاد آدم می مونه بخصوص اون صحنه ای که مگی گربه به بریک عشقش را یادآوری می کنه:« یعنی زندگی با آدمی که این قدر دوستش داری این قدر خالی و پوچه. این قدر که بدونی اون دوستش نداره.» یا اون زمانی که قرار می ذاره مثل یک گربه روی شیروانی داغ به جای این که بپره حمل کنه.» این یعنی پیروزی. یعنی برای چیزی که دوست داری باید مبارزه کنی. حتی اگه چیزی نباشه. اما تمام حرف این نمایشنامه که به صورت فیلم در آمده توی این یک حرفه که پل نیومن می زنه:« ماها همدیگر را خیلی وقته می شناسیم اما با هم غریبه هستیم.»
پی نوشت: چند روزیه که مخم چت کرده و نمی تونم بنویسم. شاید این قفل شدن تا چند روز آینده ادامه داشته باشه. شایدم همین فردا .......... کی از فردا خبر داره؟

Labels:

posted by farzane Ebrahimzade at 1:40 AM

|

<< Home