کوپه شماره ٧

Monday, January 08, 2007

جشنواره تئاتر


بیست و پنجمین جشنواره تئاتر فجر امروز شروع شد. بازم تئاتر توی سرما، بازم تئاتر شهر بازم روابط عمومی و بازم تئاترهای خارجی و دیدن دوباره روبر چولی و ... . این روزها چقدر دلم می خواد به زحمت با دست های یخ زده از روی جدول انگشتم رو بذارم روی یکسری تئاتر خاص و بعد بشنوم نه بلیت تموم شده. بعد هی بالا و پایین برم تا بتونم بلیت اجرای دوم شهادت خوانی قدمشاد مطرب، خروس، شب سیزدهم، قهوه قجری، قهوه تلخ یا کارنامه بندار بیدخش رو بگیرم و بعد دو ساعت توی صف طویل تالار چهارسو بایستم و آخرش مجبور بشم روی یک دشک کوچولو بشینم توی صحنه و فاصله ام با بازیگر فقط یک نفس باشه. یا دل شوره این که ساعت یازده برسم خونه و غرغر بشنوم. اما شب با رویای آن چه روی صحنه دیدم بخوابم. ....
این روزها جشنواره حس و حال سابق رو نداره. شاید به این دلیل که تئاترها یکبار دیدیم. شاید هم برای این که دیگه برای دیدن تئاترها یکساعت توی سرما نمی ایستیم. شایدم چون دیگه توی گرماگرم دهه فجر برگزار نمی شه. شایدم چون ما حالا منتقد تئاتریم و تئاترها را با یک نگاه دیگه می بینیم. نمی دونم . تئاتر برای من همیشه دوست داشتنی بوده و هست حتی اگه یک کارت توی دستم باشه که بتونم راحت باهاش هر تئاتری رو که دلم بخواد برم ببینم و از 55 تا نمایش فقط ده تاش را انتخاب کنم. امروز تنها اجرایی که دیدم مرگ و شاعر به کارگردانی کیومرث مرادی با متنی از نغمه ثمینی بود. تئاتری درباره مرگ با بازی پانته آ بهرام و فرهاد قائمیان و محمد رضا حسین زاده. نوشته های نغمه ثمینی رو خیلی دوست دارم . افسون معبد سوخته و تلخ بازی قمر در عقرب. مرگ و شاعر کار خوب و قوی ای بود. یک متن قوی سورئال و طبق معمول یک میزانسن و کارگردانی حساب شده و همراه با متن. اما من خواب در فنجان خالی و شکلک را بیشتر دوست داشتم . شاید ذهن من خیلی رئالیسته.
راستی امروز یک اتفاق جالب افتاد. توی اخبار خبر آغاز جشنواره رو خوند و صحنه هایی که نشان داد صحنه هایی از آخرین نمایش بهرام بیضایی برروی صحنه بود:مجلس شبیه در ذکر مصائب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین. نمایشی که از روی صحنه برداشتند. جالب بود که در تلویزیون اون هم توی اخبار این نمایش را پخش کرد.

Labels:

posted by farzane Ebrahimzade at 10:05 PM

|

<< Home