کوپه شماره ٧

Sunday, December 31, 2006

هارپاگ ایرانی یا بابلی؟


نزدیک به دوازه سال شایدم بیشتره که دچار یک جور بیماری مزمن و خاص هستم که درمانی براش نیست. یعنی شایدم هست اما من پی درمانش نیستم. اگر چه مدتی بود که فکر می کردم حالم بهتر شده اما امشب فهمیدم که ای بابا نه. بهتر که نشدم شایدم بدتر شده باشم. البته بگم این مرض خیلی کشنده نیست مسری هم نیست گفتم که یک درد مزمنه به نام کرم تاریخ. یک جور آلرژی به نام تاریخ و هر چی که به اون مربوط می شه. بلافاصله مثل گوش دراز شروع می کنم به زنگ زدن . برای همین اصلا برنامه های تاریخی تلویزیون نمی بینم چون به محض شنیدن یک دروغ مرضم عود می کنه و همه بدنم کهیر می زنه اونوقته که می افتم به جون این کتاب ها و زیر رو کردن و رسیدن به جواب درست.باور نمی کنید امشب هم دوباره کهیر زدم. بدون این که بخوام داشتم این کانال اون کانال می کردم که دیدم کانال دو داره فیلم سینمایی ابراهیم خلیل الله را نشان می ده. تقریبا آخرش بود از اون جایی دیدم که حضرت اسماعیل به دنیا آمد و به دستور خداوند هاجر و فرزندش راهی حجاز شدند و بعد وحی الهی در ذبح اسماعیل و باقی وقایع تاریخی که همه ما می دانیم و جزیی از مناسک و آیین های حج ابراهیمی است. در مورد خود فیلم یک ایراد دارم اما نکته اولی می خوام بهش اشاره کنم این است که در پایان بندی فیلم بین تمام اسامی که وجود داشت یکی از کارکترها برام اسمش جالب بود:هارپاگ چند بار نگاه کردم ببینم درست دیدم یا دیدم بله هارپاگ باور کنید یک شاخ بزرگ داشتم در می آوردم از این که هارپاک چه ربطی به بابل و زمان ابراهیم نبی داشته است. برای این که ببینم مطلبی که دارم می نویسم سندیت تاریخی داشته باشه رفتم سراغ کتاب های تاریخ تاریخ الانبیا و تاریخ ادیان و البته تاریخ هرودت و تاریخ تمدن ویل دورانت براساس منابع تاریخی هارپاگ یا هارپاگوس یک فرد آریایی از تبار مادها بوده است. این شخصیت تاریخی به نقل قول تاریخ هرودوت (پدر علم تاریخ) از منسوبان و مشاور آستیاگ آخرین شاه یا حاکم ماد و پدر بزرگ کوروش بوده است. چیزی که نقش این شخصیت را پررنگ می کند این است که شبی آستیاگ خواب می بیند که از شکم ماندانا دخترش درخت تاکی رویید که سراسر منطقه سایه افکنده است. مغان تعببر می کنند ماندانا که در آن زمان از همسرش کمبوجیه حاکم پارس باردار بوده است پسری به دنیا می آورد که حکومت سراسر منطقه فلات ایران را به دست می گیرد و حکومت او را از میان بر می دارد. آستیاگ به هارپاگ دستور می دهد که کودک را سر به نیست کند هارپاگ که از پشیمانی آستیاگ می ترسد به جای کشتن کودک او را به چوپانی می سپارد و او کوروش را بزرگ می کند.... ( تواریخ هرودوت ترجمه ع وحید مازندرانی ص 63 ) حالا این شخصیت چه طور از ایران سر از بابل در آورده بماند. از سوی دیگر براساس منابع تاریخی حضرت ابراهیم قبطی بوده است از اقوام سامی . او با یکی از دختران هم قوم خود یعنی ساره یا سارا ازدواج می کند که از او صاحب فرزندی نمی شود و کنیزی سیاه پوست را با نام هاجر به زنی می گیرد. اما نمی دانم چرا نویسنده و کارگردان این فیلم که فیلم را براساس آیات الهی و منابع تاریخ ادیان نوشته بود از دو بازیگر چشم روشن برای بازی در نقش حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل استفاده کرده بود. این هم از آن شگردهای فیلم سازی مذهبی در ایران است. خلق اسامی عجیب غریب و بی توجهی به اصل تاریخ.

Labels:

posted by farzane Ebrahimzade at 12:37 AM

|

<< Home