کوپه شماره ٧
Wednesday, November 22, 2006
شايد يك روز
شايد يك روز
كه آفتاب گيسوي نقره اي دماوند پير را نوازش مي كند
در يك غريو تندر باراني
در يك نسيم نوازشگر بهار
يك روز
شايد همراه پرواز پرستوي عاشقي
واژه لبخند، به سرزمين سوخته ي من باز گردد
اميد، كوبه ي در را بفشارد
و سپيدي، جاي تمامي اين سياهي ها را پر كند
آن روز بر مردگان نيز
سياه نخواهم پوشيد
حتي بر عزيزترينشان
<< Home