کوپه شماره ٧

Monday, November 20, 2006

هزارتا بدبختی

این روزها وضع خونه امون خیلی در همه. از یک ماه پیش که لوله آب داغ بالا ترکید و بعد هم که بنایی. می دونید که دست به یک جای خونه بزنی صد جای دیگه اش خراب می شه. الان سه هفته است که حموم نداریم از اون بدتر نصف خونه امون جمع شده یک طرف اش و تازه از خاک که هیچی نمی خوام بگم. یا این که چون من تو خونه نیستم هر چی دستشون می آد می ریزن تو اتاق من و الان از پودر رختشویی گرفته تا حوله حموم و اتو و جارو برقی توی فسقل اتاق نازنینم توی سر هم می زنن. فقط تختم بی نصیب مونده البته منهای ریخت و پاش های جاری خودم که کاغذهامو ول می کنم. تازه سعی کردم یک کم جمع و جور کنم. بگذریم از این که با این که هر شب توی بغلم یک کیف آب گرم گرفتم که نصفه شب آب جوشش رو تجدید می کنم اما از درد پس سرم و این عطسه های متعدد و منگی و گیجیم بوش می آد که سینه پهلو شده باشم. قرار بود امروز یا فردا بنایی تموم بشه اما انگار طول و عرضش تا پنج شنبه می کشه. قسم خوردم اگه حمومون درست شه شبی دو بار برم حموم. این چند روز رسیدم خونه رسیده یک چیزی بخورم و برم بخوام عین مرغ ساعت ده. حتی نمی تونم بشینم پای کامپیوتر. فکرم رو نمی تونم توی خونه متمرکز کنم.

راستی دیشب عزیزترین عزیز که اومده بود بهم گفت کلی عوض شدم. دیشب اومده بود از مریض دائمش سر بزنه. منظورم کامپیوتره. گفت به نظر خیلی تغییر کردی اما نه مثل قبل. ته تهت فرزانه ام رو می تونم پیدا کنم. خودم می دونم. عوض شدم یعنی سعی کردم عوض شم. هنوزم دارم سعی می کنم. دارم یک چیزها رو تو خودم عوض می کنم. سعی می کنم با ندیدن خیلی چیزها فراموششون کنم. خیلی از آدم هایی که قبلا راحت از کنارشون می گذشتم رو حالا نمی تونم بگذرم. این روزها روزهای خوبی بود که توی آدم هایی که اطرافم هستن و من رو می شناسند بیشتر دقت می کنم. می بینم. این یکی دو ماه فرصت خوبی بود تا بین دوست هام آدم هایی را که باید برای خودم نگه دارم رو بشناسم. همون طور که فرصت خوبی بود تا خودم رو بیشتر بشناسم و بدونم ارزش های آدمی مثل من چیه. توانایی هاش چیه. چی دوست داره و از چی خوشش نمی آد. دارم احترام گذاشتن به خودمو یاد می گیرم. می دونم آدمی که به خودش احترام می ذاره دیگرون بهش احترام می ذارن. این ها رو گفتم تا بگم هنوز تا آدم کامل شدن راه طولانی دارم اما دارم قدم هامو محکم بر می دارم.

posted by farzane Ebrahimzade at 10:05 PM

|

<< Home