کوپه شماره ٧

Sunday, November 12, 2006

ستاره اي براي تو

مدتي است كه دستم را كه روي كاغذ مي‌گذارم واژه‌ها پشت سر هم مي‌آيند. پي در پي بدون اين كه بدانم آيا اين تركيب‌ها معني دارد يا نه. خيلي وقت بود كه از اين حس دور شده‌بودم و بين احساسم و انگشت‌هايم فاصله انداخته بودم. اين خودم بودم كه واسط ميان اين دو بود و عقلاني نگري‌ام. اين يكي از او تراوشات مغزيه ببخشيد كه خودم نمي‌تونم روش اسمي بذارم.
ستاره‌اي
در آسمان هست
كه هر شب تو را
به خود مي‌كشاند
ستاره‌اي كه
هر شب براي تو روشن مي شود
امشب
ستاره را منتظر نگذار
آسمان دلت را
آذين ببند
بگذار آن ستاره
در ميان همه رنگ‌هاي دلت بدرخشد

posted by farzane Ebrahimzade at 5:33 PM

|

<< Home