کوپه شماره ٧

Monday, July 24, 2006

بوي دم كرده و شور نسيم دريا


سلام عزيزم خوبي
اين را با كمي تاخير مي گذارم. اما برايت مي‌نويسم. مثل هميشه آغاز مي‌كنم: سلام. خوبي، من خوبم. خوب خوب. چند روزي نبودم رفته بودم شمال تا آماده شوم تا از يك مرداد ديگر بگذرم. مردادي كه گذشتن از آن خيلي سخت است. اما گذشتني است. اين چند روز نبودم تا برايت بنويسم. حرف‌هاي زيادي بود كه ناگفته ماند. حرف‌هايي از خودم كه روي برگ‌هاي سفيد كاغذ ثبت كردم. اين چند روز كه نبودم كه برايت بنويسم قطعا چيزي از زندگيت كم نشده است كه بخواهي اين حرف ها را بخواني يا نخواني. مي دانم اگر سال‌ها من را نبيني دلتنگ نمي‌شوي. اما كاش كمي تظاهر مي كردي. كمي تظاهر كه مثلا دلت تنگ شده است. از خودم دلگيرم از تو گله نمي كنم كه يك روز نمي بينمت دلم تنگ مي شود. از خودم دلگيرم كه وقتي تو را نمي‌بينم هزاران حرف نگفته باشد. بگذريم گله را براي زماني مي گذارم كه جايي براي گله باشد. بگذريم. اين چند روز همه وقتم را كنار دريا و دورنمايي از كوه‌هاي مه گرفته شمال گذراندم.چند عكس هم گرفتم. كه اين جا مي‌گذارم. اين روزها وقت زياد بود براي فكر كردن به تو به خودم به اين كه چقدر احتياج دارم تا كسي را داشته باشم برايش حرف بزنم. اين چند روز مي خواستم خودم را از قيد انرژي هاي منفي كه دور و اطرافم را گرفته خالي كنم و بگذرم. اين روزها فرصتي بود تا در خودم بازنگري كنم و خودم را رها كنم در دست نسيم شور و دم كرده‌اي كه از سمت دريا مي آمد. اين روزها فرصت مناسبي بود براي گذشتن از خيلي چيزها از مرداد، تو از خودم و ....... بگذريم. دوباره از نو شروع مي كنم. سلام خوبي من خوبم. قاصدكي رها در دست باد شدم. خوبم از آفتاب انرژي تازه گرفته ام براي گذر از مرداد و خوبم براي اين كه از تو و خودم بگذرم. حال من و كوه‌هاي مه گرفته شمال و هواي دم كرده ساحل خوب خوب است. به قول قديمي ها ملالي نيست جز گم شدن خيال من كه همنام تو است.

posted by farzane Ebrahimzade at 6:47 PM

|

<< Home