کوپه شماره ٧
Thursday, June 22, 2006
دل دل براي گفتن و نگفتن
در اين روزهايي كه تو را نميبينم چطوري؟ براي ما كه حال و حرف خاصي نيست به قول سيد علي صالحي : « ملالي نيست جز گم شدن گاه به گاه خيالي دور كه به آن شادماني بيسبب ميگويند.»
عزيز دل اين روزها خيلي تلاش ميكنم حرف بزنم نميشود. تلاش ميكنم حرف نزنم نميشود. تلاش ميكنم غر نزنم. اما نميشود. نميدانم آخر چرا اين طوري است. اين روزها سعي كردم تا چشمانم را ببندم و خيلي چيزها را نبينم. گريز تاريخي نزنم و اين تكرر در تاريخ را نبينم. اين روزها خيلي تلاش ميكنم براي اين كه تلاش كنم. براي اين كه خودم باشم و خودم نباشم. اين روزها ........ بگذريم.
راستي ميداني اين روزها داريم وارد روزهايي تاريخي ميشويم. فردا 2 تير ماه سال روز به توپ بستن مجلس است. روزي كه محمدعلي شاه قاجار دستور داد مجلسي را كه ثمره جنبش مشروطه بود را به توپ ببنند. سالروز مرگ آن زني كه من به عنوان مام مشروطه ازش نام بردم. همان زينب ندبه بيضايي. اين را امشب حتما خواهم نوشت. آن گزارش مام مشروطه را هم ميگذارم. گرماي تير و آغاز تابستان آغاز روزهايي تاريخي براي ايراني ها است. روزهايي كه در پيش از تاريخ بيشتر بايد گفت و من هم سعي ميكنم بنويسم.
حالا تا تو بيايي و باز برايت حرف بزنم
حرف خاصي نيست جز نگفتن، نشنيدن و تاريخ تا بعدي نزديك
<< Home