کوپه شماره ٧

Friday, June 30, 2006

برای تو می نویسم اما جدی نگیر

سلام عزیز دلم
باز هم حال و احوال همیشگی تو خوبی منم خوبم. نامه قبلی را که نوشتم یاد نزدیک شدن مرداد را کردم. پروانه عزیزم من را به یاد روزهای بدی انداخت که هیچ کس بی قراری من را نمی فهمید. یاد گریز از حادثه ای که افتاده بود و من را با خود تا انتها کشیده بود. یاد روزهایی که شب و روز و روز شب را نمی دانستم. می دونستی تو بعد از دو سال از آن مرداد تلخ آمدی. آمدی چون من خواستم. هرچند که برای من آمدی خودت نبودی و نمی آمدی. بگذریم. هوا که گرم می شود یادم می افتد که مرداد نزدیک است. مردادی که هست و نیست من را به باد داد. اما حالا از مرداد آن قدر که قبلا بدم می آمد بدم نمی آید. می دانی من توی مرداد گرم درست در روز نیمه سال امیدم را از دست دادم. روزی که گذشته، بهترین روزهای عمرم را به باد داد. هشت سال از لحظاتی که می توانست تمام نشود و شد. درست در سالگردش او رفت برای همیشه. کسی که زمان زیادی برای ماندنش جنگیده بودم. کسی که جزیی از وجودم شده بود. تعبیر خواب هایم. رویاها، کابوس ها و ... . سایه ای که هیچ وقت من را ندید. مرداد نیمه سختگیر سال بود. حالا که به روزهای مردادی سه سال پیش می اندیشم ساده از کنارش نمی گذرم اما اذیت هم نمی شوم. راستی بهت نگفتم طرح یک داستان توی ذهنمه. یک مجموعه به هم پیوسته داستانک های کوتاه . دو سه بخشش رو نوشتم. همین روزها به یک جایی برسد می گذارم این جا نمی دانم این روزها سری به کوپه شماره هفت می زنی یا نه . بهر حال ما خوبیم ملالی نیست جز روزهای مردادی و داستان و خاطره ای فراموش نشده.
تا بعد

posted by farzane Ebrahimzade at 12:04 AM

|

<< Home