کوپه شماره ٧

Saturday, June 03, 2006

همه عمر دیر رسیدیم



همه عمر دیر رسیدیم ... این جمله آخریه که تو جمشید مشایخی تو فیلم « سوته دلان » زمانی که

دور نمای امامزاده داوود و جنازه مجید روی زمینه توی کادر است. از خیلی دور هر وقت که یکی از فیلم های علی حاتمی را می دیدم جذب کلام شاعرانه اش می شدم. حالا هم همینطوره. امروز که برای بار نمی دونم چندم چندم سوته دلان را دیدم انگار بار اولی بود که می دیدم انگار تا به حال ندیده بودمش انگار بار اولیه که این فیلم را می دیدم. هر لحظه اش جالب بود. با آقا مجید جوبچی ظروفچی کله تافتونی، با داش حبیب که همه عمر عاشق موند و آخرش جنازه برادر به دوش تا امامزاده داوود رفت، با اقدس، ........ همه شاعرانه های علی حاتمی رو دوست دارم و براي بار هزار بار هم مي شه ديدشون باهاشون مثل طاهر عاشق شد يا مثل طوقي و همه عاشق هاي فيلم هاي حاتمي كه از بس كه عاشق بودن خسته شدن ، چه فرقی می کنه حسن کچل باشه یا طوقی یا سوته دلان همش به دل می شینه:« کار ما تر دامنی است و آدم خیس هراس بارون نداره. .... وقتی دلتنگ باشی داشتن خونه ای که تو رو پابند حصارش نکنه نعمته. » بعدا درباره اش بیشتر می نویسم.فقط گفته باشم براي من جمعه جمعه آقامه شنبه شنبه آقامه. ماچت مي كنم، ماچت مي كنم ها قبل از اين كه كينگ كنگ بياد دختر شاه پريونو ببره.

posted by farzane Ebrahimzade at 12:36 AM

|

<< Home