کوپه شماره ٧

Friday, June 09, 2006

تب جهانی

این روزها دوباره تب فوتبال همه دنیا رو گرفته. از امروز ساعت 7 شب ماراتن بزرگ فوتبال در برلین شروع می شه. تبی که از از ماه ها پیش شروع شده حالا به اوج خودش می رسه. هر کانال ایرانی و خارجی رو که می گیری جام جهانی، فوتبال و گل می شنوی. فوتبال برای من همیشه یک پدیده جالب بوده. از هفت سالگی عاشق توپ گرد و زمین سبز بودم. جذبه دویدن 23 نفر به دنبال یک توپ، ترس ها، امیدهای شکست. بچه تر که بودم اون زمان که هفت ساله بودم این بازی برام فقط دویدن دنبال توپ بود. پا به پای پسرای همسنم. زمین سبزی بود که مردانی که بعدا اسماشون رو شناختم توش گل می زدند. چقدر حسرت می خوردم که چرا من برادر بزرگتر ندارم که مثل همکلاسی های دیگه ام منو ببره استادیوم. مثل منصوره. یک همکلاسی داشتم از آمادگی تا کلاس پنجم به اسم منصوره فامیلش رو یادم رفته دو تا برادر بزرگ عشق فوتبال داشت که هر هفته می رفتند آزادی و شیرودی. منصوره هم هر هفته می رفت .
بزرگتر شدم شکل این دوست داشتن فرق کرد. فوتبال یکی از اجزای زندگیم شد. بیشتر از این بود که اسم همه بازیکن های ایرانی و خارجی را بلد بودم یا کافی بود یک ضربه رو ببینم و تشحیص بدم فوله یا اوته. دوره دبیرستان رو می گویم. اون روزها همه فکر و زندگی من فوتبال بود. هیچ مجله ورزشی نبود که از زیر دست من ردنشه. روزنامه فروشی محل سهمیه دنیای ورزش و کیهان ورزشی من را اول همه کنار می گذاشت. صحبت سال های 70 و قبلشه که مجله ورزشی انگشت شمار بود. چقدر به خاطر بردن مجله های ورزشی و عکس فوتبالیست های محبوبم توی دفتر تعهد داده باشم خدا می دونه. دوستام به اسم فوتبالیستی که دوست داشتم صدا می زدند. امروز چه شب هایی از هیجان بازی نخوابیدم و روزهایی که از باخت و برد تیمم مریض شدم. حسرت ان زمان فقط دیدن بازی از نزدیک نبود. بالاتر این که چرا ما نمی توانیم فوتبال بازی کنیم درد بدتری بود. یک طرف دیوار اناقم پر بود از عکس فوتبالیست ها
حالا هنوز فوتبال رو دوست دارم. اما نگاهم به فوتبال تغییر کرده . می بینم ورزشی که مورد علاقه ام بوده شکلی از زندگیه. یک تجارته یک تب که همه دنیا رو فرا می گیره. برا کشوری مثل آلمان می تونه کلی در آمد داشته باشه. از همه مهمتر این که همه دنیا رو تحت تاثیر خودش قرار بده. امروز هنوز فوتبال رو دوست دارم و هنوز حسرت می خورم که چرا نمی تونم توی کشور خودم به خاطر زن بودن فوتبال را از نزدیک ببینم. بگذریم. این روزها باید به فوتبال سلام کرد.بعدا حتما دوباره می نویسم.

posted by farzane Ebrahimzade at 12:56 PM

|

<< Home