کوپه شماره ٧

Thursday, June 08, 2006

می دونم

می دونم. حالا دیگه مطمئنم که این صفحه رو می خونی. می دونم هر چیز که می نویسم در باد رها نمی کنم. این هم خوبه هم بد. خوبه از این که حرف هایی که همیشه ترسیدم برایت بگویم را می شنویی. اما می ترسم می ترسم از این که هر حرفی را نگویم. هراسم از این است که بدانم تو نخواهی بود. می ترسم از این که دیگر عاشق نباشم. دیگر نمی توانم تصور کنم که می توانم بدون دوست داشتن کسی زندگی کنم. این گناه است. اما با این همه خوشحالم که حرف هایم را می خوانی. مي خوام دوباره عاشقانه بنويسم.

posted by farzane Ebrahimzade at 9:10 AM

|

<< Home