کوپه شماره ٧

Tuesday, May 30, 2006

دختراني كه گم مي شوند

ديروز داشتم توي ميدان هفت تير راه مي رفتم كه چشمم به يك آگهي كپي شده روي يكي از ديوارها افتاد. نمي‌دانم چه چيز اين آگهي من را به خود جلب كرد چون به چشم نمي آمد. بالاي صفحه عكس دو تا دختر بچه بود كه ظاهرا گم شده بودند و در چند خط اول از مردم خواسته بودند تا اگر نشاني از آن دو دارند به فلان شماره تلفن تماس بگيرند اما از خط سوم اين آگهي شكل ديگري پيدا مي كرد. آن هم اين بود كه خطاب به دو دختر نوشته شده بود:« كه پولي را كه از مادرتان به شما ارث رسيده برايتان در بانك گذاشته ايم تا زماني كه بر مي گرديد هر كاري خواستيد با آن بكنيد. مطمئن باشيد كه شرايط قبلي در خانه نيست و همه شما را دوست دارند. از شما خواهش مي‌كنيم كه به خانه برگرديد. »معلوم بود كه اين دو دختر گم نشده اند بلكه از خانه فرار كرده اند و احتمالا سرنوشتي مانند بيشتر دختران فراري در انتظارشان بود. يادم افتاد بيشتر دختراني كه گم مي‌شوند راه‌ خانه خود را گم نمي‌كنند. خانه‌ را فراموش مي‌كنند. يادم افتاد هيچ دختر فراري سالم به خانه بازنگشت. به ياد داستاني افتادم كه چند سال پيش نوشته بودم. در مورد فرار يك دختر و پسر از خانه . داستاني واقعي كه در كنار خودم رخ داد. داستاني كه اولين تلاشم براي چاپ يك داستان بود و در شرايط صدور مجوز دوره قبل از خاتمي سانسور شد. به ياد دختران يكي از نزديكانم افتادم كه به دليل اين كه نامادري چشم ديدنشان را ندارد در خانه اي جدا زندگي مي كنند و هيچ كدام از كساني كه وابسته هستند راضي نمي شوند آن ها را در خانه خود ببرند. چون سه دختر تازه جوان هستند و به هر دليل حتي عموها راضي نمي‌شوند از آن‌ها نگهداري كنند. يادم هست همين زن روزهاي اولي كه وارد اين خانواده شده بود بچه‌ها را با علاقه نگه داري مي‌كرد اما به محضي كه بچه اولش به دنيا آمد اين دختران اين چنين مغضوب شدند و پس از ده سال توپ فوتبال بودن دو سال است كه اين طور در جايي دور از خانه پدري در يك آپارتمان با كمترين امكاناتي زندگي مي‌كنند. اگر يكي از عمه‌هايشان گاهي سر به آن ها نزند ممكن است چيزي براي خوردن نداشته باشند. ديروز همش به اين سه دختر و آن دخترها و تمام دختراني كه در اين چنين شرايط زندگي مي‌كنند. يادم افتاد كه هر روز چندين دختر راه خانه را فراموش مي كنند.

posted by farzane Ebrahimzade at 2:41 PM

|

<< Home