کوپه شماره ٧

Wednesday, May 03, 2006

روزهای انتظار بد

گاهی روزها آن قدر روزهای بدی است که نمی تونی تصور کنی. یکی از این روزهای بد دیروز بود. روز معلم. جالب این جاست که تصمیم گرفته بودم دیروز را خوب شروع کنم. اما از صبح خبرهای بد و حرف های عجیب و غریب این روز را بهم زد. از روزهای پر استرس متنفرم از روزهایی که آرزو می کنی زودتر شب شه. اما شب این روزها بدتر از روزش است. دیروز اصلا نمی فهمیدم چه جوری خبرهام رو تنظیم کنم. البته دلیل اصلیش سادگی و به قول شاهین امین جو زده شدن خودم بود. وقتی یک اتفاق می افته یا یک خبر بد رو می شنوم قدرت فکر کردن ازم سلب می شه اونوقت چیزی می شه که دیروز شد. می دونم باید سعی کنم این قدر زود تحت تاثیر حرف هر کسی قرار نگیرم. بخصوص بعضی هایی که نقطه ضعف من را روی دوست هام می دونن. بگذریم هنوز شوک اون حرف ها بود که شب این نوشته آسیه و لیلا و صنم را خواندم. دلم گرفت وقتی فهمیدم چی شده. بغض کردم وقتی دیدم آسیه نوشته شاید سایت زنان ایران را ببندند. سایتی که از روزهای اولش کنارش بودم. سایت زنان ایران برای من تنها یک صفحه وب نیست. خیلی چیزهاست. اعتماد به نفس، دوستم، جایی برای فریاد زدن و ... جاییه که دوباره بالغ شدم، صفحه زردی که برای من زن شدن بود. درسته که مدتی هست که در کنار سایت نه داخلش بودم اما هنوز برام عزیزه. هنوز تا صفحه اینترنت را باز می کنم دستم می ره روی کلمه W و صفحه سایت زنان ایران .به احترام دوستانم در سایت زنان ایران منم درباره اتفاقی که رخ داده هیچی نمی گم. اما باور نمی کنم شادی صدر که در تمام لحظات این سایت زحمت کشید، گیسو، صنم، فائزه، شادی قدیریان، آسیه، لیلا، نسرین، شیوا و همه دوستانی که در این چهارسال همه جور خطر، تحقیر و حتی مسدود شدن های پیاپی را در کنار سایت تحمل کردن به همین راحتی برای حرف های مفتی که تنها از از ذهن خراب یک عده آدم بی عقل تراوش می شه چنین کاری بکنند. باور نمی کنم خورشید خانم عزیز ما دیگه ننویسه. نه خورشید خانم تو محکم تر از این بودی که به هر طعنه ای از جا در بری. خودتم می دونی خورشید هیچ وقت نمی میرد. الان روی خورشید چند ابر سیاه آمده که وقتی کنار بروند بازم گرم و دوست داشتنیه.

راستی ظاهرا بعد از سه روز بالاخره خبر زندانی شدن رامین جهانبگلو تایید شد. اما دلیلش نه. هنوز مشخص نیست برای چی اما خبر جدیه. ظاهرا دانشجوها یک برنامه هایی دارند.

posted by farzane Ebrahimzade at 11:14 PM

|

<< Home