کوپه شماره ٧
Wednesday, February 15, 2006
چاوش خوان قافله روشنان اميد
از ظلمت رميده خبر ميدهد سحر
شب رفته و باسپيده خبر ميدهد سحر
از اختر شبان رمه شب رميده و رفت
وز رفته و رميده خبر ميدهد سحر
زنگار خورد جوشن شب را به نوشخند
از تيغ آب ديده خبر ميدهد سحر
باز از حريق بيشه خاكسترين فلق
آتش به جان خريده خبر ميدهد سحر
از غمزه و ناز و انجم و از رمز و راز شب
وزديده و شنيده خبر ميدهد سحر
بس شد شهيد پرده ديده شهابها
وان پردهها دريده خبر ميدهد سحر
آه آن پريده رنگ كه بود و چه شد كزو
رنگش ز رخ پريده خبر ميدهد سحر
چاوش خوان قافله روشنان اميد
از ظلمت رميده خبر ميدهد سحر
<< Home