کوپه شماره ٧

Saturday, December 31, 2005

قاب خيال تو

اين نوشته براي كسي است كه هيچ وقت آن را نمي‌خواند
بهت گفته بودم از دريچه نگاهت
كمي به من نگاه كن.
بذار تا در قاب خيال تو باشم.
ازت خواستم تا تو باشم.
تا همه دنيا خودم را به تو بدهم
هميشه در آسمانم بماني
اما تو دريغ بودي و دريغم كردي
از من گريختي
تو خواستي نباشي
حتي خواهرت، دوستت و رفيقت نخواستيم
رقيب و دشمنم خواستي
خواستي نباشم
خواستي، هيچ باشم
سيبم را پس دادي
خودت را به هزار اسم دادي كه اسم من ميان آن‌ها نبود.

posted by farzane Ebrahimzade at 5:10 PM

|

<< Home