کوپه شماره ٧
Tuesday, December 27, 2005
تو
نمي دونم اين بركت بارون بود يا تو بودي هر چه هست
هر چه
هست حس تازهاي ست از تو
تويي كه بودي
كسي كه در وجودم بود و من نمي ديدم
جزيي از وجود كه با من همراه بود
تويي كه در من متولد شدي
اگر چه ميترسم اما مي خوام با تو
دوباره از تو
اين بار براي تو
آغاز كنم.
حس مي كنم اين يعني تولد يعني دوباره يعني تو
پي نوشت اين نوشته براي حسيه كه بعد از اون شب باروني متولد شد. شايدم بود من نمي ديدمش
<< Home