کوپه شماره ٧

Tuesday, November 01, 2005

خوب نبودم

توي چند دوباره حالم خوب نبود يك روزش كه اصلا توي اين دنيا نبودم داشتم غزل خداحافظي رو سر مي كشيدم چاره چيه اين هم رسم دنيا است كه ته قصه ما تنهايي و نرسيدن باشه ديگه دارم عادت مي كنم ديگه نمي خوام به اون لحظه‌هاي بد فكر كنم. مخصوصا كه الانم تو وجودم زلزله است كه كم كم خوب مي‌شه. يعني بايد خوب بشه بايد زندگي كرد اين رو مي‌دونم كه زندگي بي ما و با ما جريان داره.

posted by farzane Ebrahimzade at 3:59 PM

|

<< Home