کوپه شماره ٧

Saturday, October 15, 2005

حافظ و شيراز

توي چند روز گذشته به مناسبت روز حافظ رفته بودم شيراز تا در زادگاه حافظ و در كنار تربت مقدس ( به قول شيرازي ها ) لسان الغيب باشم. سفر خيلي خوبي بود. سفر به شهري كه خيلي دوستش دارم . شب افتتاحيه توي حافظيه بيشتر خيلي خوب تعداد زيادي آمده بودند. بچه و بزرگ هر كي آمده بود يك ديوان حافظ دستش بود. علاقه زياد مردم و شيراز و كساني كه از راه‌هاي دور و نزديك آمده بودند تا در اين مراسم شركت كنند. برنامه‌هاي جالبي بود. اين سه تا گزارش + + +از افتتاحيه است. اين هم گزارش تصويري شب بزرگداشت حافظ است كه همكارم اميد صالحي عكس‌هايش را گرفته. اين جا هم چند تا مطلب درباره حافظ است. يكيش درباره گسترش حافظيه است و يك خبر هم درباره اختتاميه . اين هم مطلبي درباره مراسم روز حافظ در كاخ ورساي. اين هم گزارش صوتي از برنامه .يك مصاحبه دكتر سجادي با «عنوان حافظ بس بدهيم» جالبه اين هم يك مصاحبه درباره نفوذ حافظ در ميان عامه مردم است. راستي اون شب يك فال حافظ گرفتم اين هم فالم مي‌تونيد بخونيد.
خیال نـقـش تو در کارگاه دیده کـشیدم
بـه صورت تو نـگاری ندیدم و نـشـنیدم
اگر چـه در طلبـت همعنان باد
شـمالـم بـه گرد سرو خرامان قامـتـت نرسیدم
امید در شـب زلفـت به روز عمر نبسـتـم
طـمـع بـه دور دهانـت ز کام دل بـبریدم
به شوق چشمه نوشت چه قطره‌ها که فشاندم
ز لعـل باده فروشت چه عشوه‌ها کـه خریدم
ز غـمزه بر دل ریشم چه تیر ها که گـشادی
ز غـصـه بر سر کویت چه بارها که کـشیدم
ز کوی یار بیار ای نـسیم صـبـح غـباری
کـه بوی خون دل ریش از آن تراب شـنیدم
گـناه چـشـم سیاه تو بود و گردن دلـخواه
کـه مـن چو آهوی وحـشی ز آدمی برمیدم
چو غنچه بر سرم از کوی او گذشت
نـسیمی کـه پرده بر دل خونین بـه بوی او بدریدم
بـه خاک پای تو سوگـند و نور دیده حافـظ
کـه بی رخ تو فروغ از چراغ دیده ندیدم

posted by farzane Ebrahimzade at 3:38 PM

|

<< Home