کوپه شماره ٧

Friday, September 09, 2005

سنگی بر گوری

به یاد تکه سنگ سفیدی که تنها با یک امضا در مسجد فیروزآبادی از 35 سال پیش تا امروز مانده است
قدیمی ها راست گفته اند كه اگر دلتان گرفت بروید سراغ اموات .ولی این فقط سراغ اموات رفتن بوده است یا گذری به سنت ملموس؟ و به گذشتهء موجود؟ و به اجداد و ابدیت در خاك؟ و خود را با همهء غمهای گذرا و حقیر در قبال آنهمه هیچی كوچك دیدن؟ و فراموش كردن؟...من نمی دانم پس ژاپنی ها چه میكنند یا هندوها یا همهء آنهایی كه بگذشته از راه گورستان نمی روند
وامروز من آن آدم ابترم كه پس از مرگم هیچ تنابنده ای را به جا نخواهم گذاشت تا دربند اجداد و سنت و گذشته باشد و برای فرار از غم آینده به این هیچ گسترده ی شما پناه بیاورد. پناه بیاورد به این گذشتگان و این ابدیت در هیچ و این سنت در خاك كه تویی و پدرم و همه اجداد و همه تاریخ . من اگر بدانی چقدر خوشحالم كه آخرین سنگ مزاردرگذشتگان خویشم. نفس نفی آینده ای هستم كه باید در بند این گذشته می ماند. می فهمی ؟ اینها را دلم می خواست به پدرم بگویم. ولی تو بدان. راستی می دانی چرا؟ تا دست كم این دلخوشی برایم بماند كه اگر شده به اندازه یك تن تنها در این دنیا اختیاری هست و آزادی ای این زنجیر ظاهرا بهم پیوسته كه بر گرده بردباری خلایق ازبدو خلق تا انتهای نشور هیچی را به هیچی می پیوندند اگر شده به اندازه یك حلقه تنها، گسسته است. این همه چه واقعیت باشد چه دلخوشی، من این صفحات را همچون سنگی بر گورم خواهم نهاد كه آرامگاه هیچ جسدی نیست. و خواهم بست به این طریق در هرمفری را به این گذشته در هیچ و این سنت در خاك.

سنگی بر گوری

posted by farzane Ebrahimzade at 12:27 AM

|

<< Home